
آیا میتوان عوض مالی را در هدنه شرط کرد؟ / ادله علامه حلی حرمت مطلق را ثابت نمیکند
1404-05-29
اولاً پرداخت مال همیشه مساوی با خواری نیست و چهبسا برای دفع شر دشمن از سوی فرد یا جامعه نیرومند صورت گیرد، و ثانیاً هر خواریای بهطور مطلق حرام نیست، بلکه گاهی تحمل آن میتواند مصلحت بزرگتری برای اسلام و مسلمانان به همراه داشته باشد.

مقام معظم رهبری در بخشی از درس خارج فقه خود به این سوال پاسخ دادند که آیا میتوان عوض مالی را در هدنه شرط کرد؟ یا نه که در ادامه به آن اشاره می شود.
آیا میتوان عوض مالی را در هدنه شرط کرد؟
مقتضای قاعده جواز آن است. زیرا در مفهوم هدنه چیزی که مانع آن باشد وجود ندارد. لذا میبینیم که صاحب جواهر به هنگام شرح معنای آن صراحتا میگوید که گاه در برابر عوض و گاه بدون عوض است. سخن فقهایی چون شیخ در مبسوط و علامه در قواعد را که آن را به «غیرعوض» مقید ساختهاند، تاویل میکند که مقصودشان آن است که در نظر گرفتن عوض مقوم آن نیست و در آن معتبر نیست، نه آن که عدم عوض، معتبر است.
وانگهی مقتضای اطلاق ادله هدنه مانند آیه شریفه: «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها» نیز جواز در نظر گرفتن عوض است. مقتضای اطلاقات اعتبار شرط که معروف است، نیز چنین است. پس جایز بودن شرط مالی در هدنه فیالجمله بیاشکال است. لیکن گاه تفاوتی گذاشته میشود میان مالی که مؤمنان از کافران میگیرند و مالی که مؤمنان به آنان میپردازند. مورد نخست کمترین اشکالی ندارد، به دلیل آن چه گفتیم و به سبب اولویت نسبت به هدنه بیعوض مالی.
اما در مورد شق دوم از احمد حنبل و محمد ابن ادریس شافعی، منع آن به طور مطلق نقل شده است. لیکن هیچ یک از فقهای ما چنین حکمی نکردهاند. اما برخی میان حالت ضرورت و عدم آن تفاوت گذاشتهاند و آن را در غیر مورد ضرورت منع کردهاند مانند علامه حلی در تذکره، که آن را از شروط فاسد شمرده است. ایشان میفرماید: «او دفع المال الیهم مع عدم الضرورة الداعیة الی ذلک؛ یعنی یا پرداخت مال به آنان بیضرورتی که بدان فرا بخواند.» در منتهی نیز میفرماید: «و اما اذا لم یکن الحال، حال ضرورة فانه لایجوز بذل المال بل یجب القتال و الجهاد لقوله تعالی: قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله... حتی یعطوا الجزیة و لان فیه صغارا و هوانا. و اما مع الضرورة فانما صیر الی الصغار دفعا لصغار اعظم منه، من القتل و السبی. یعنی و اگر حالت، حالت ضرورت نبود، دادن مال به آنان جایز نیست، بلکه جهاد و قتال واجب است به دلیل گفتار پروردگار متعال: «با آنان که به خدای ایمان ندارند، بجنگید... تا جزیه بدهند» و به دلیل آن که در دادن مال خواری و خفت است. اما در حال ضرورت، بدین خواری تن داده میشود، برای پرهیز از خواری بزرگتر از آن یعنی کشته شدن و اسارت.»
بعض دیگر فقها از شرط ضرورت، به شرط مصلحت عدول کردهاند. کاشفالغطاء میفرماید: «ولو وقعت مشروطة بعوض قل او کثر... او بسائر الشروط الشرعیة، اتبع الشرط و یشترط فیها موافقة مصلحة المسلمین. یعنی اگر هدنه مشروط به عوض مالی ـ کم یا زیاد و یا دیگر شروط مشروع منعقد شد، شرط رعایت میشود به شرط آن که موافق مصلحت مسلمین باشد.» ظاهرا مرجع ضمیر در «فیها» کلمه «الشروط» است و اگر مرجع ضمیر، هدنه باشد نیز بازگشت آن به این نکته خواهد بود که شرط باید موافق مصلحت مسلمین باشد.
صاحب جواهر پس از نقل سخن علامه در منتهی مبنی بر مشروط بودن پرداخت مال به حالت ضرورت، میفرماید: «بل لایبعد الجواز مع المصلحة للاسلام و المسلمین ایضا یعنی همچنین بعید نیست که در صورت مصلحتمندی برای اسلام و مسلمین جایز باشد.»
مرحوم آیت الله خویی در منهاجالصالحین میفرماید: «و لا فرق فی ذلک بین ان تکون مع العوض او بدونه، بل لا باس بها مع اعطاء ولیالامر العوض لهم اذا کانت فیه مصلحة عامة; یعنی در صلح تفاوتی نیست میان آن که در آن عوضی تعیین شود یا نشود. بلکه اشکالی ندارد که ولی امر به آنان عوضی دهد در صورتی که مصلحت فراگیری در آن باشد.»
به نظر ما این شرط که پرداخت مال باید موافق مصلحت باشد، بدیهی است و در آن کمترین شکی نیست و هیچ کس به جواز پرداخت مال به کفار در هدنه در صورتی که خلاف مصلحت باشد، ملتزم نمیگردد. زیرا مشروعیت اصل هدنه مشروط به مصلحتمندی است و بالطبع این شرط و دیگر شروط نیز باید دارای مصلحت باشد. اما مشروط دانستن پرداخت مال به حالت ضرورت که در کلام علامه و برخی از عالمان اهلسنت آمده است، به معنای آن است که پرداخت مال به کافران گرچه دارای مصلحت باشد هم حرام است و تنها به هنگام ضرورت و براثر اضطرار این حرمت ـ چون دیگر محرمات برداشته میشود.
بنابراین این سخن، به عدم جواز پرداخت مال به طور مطلق بازمیگردد. زیرا قائلان به حرمت نیز، در حالت اضطرار ناگزیر آن را جایز میدانند. حال این پرسش پیش میآید که دلیل بر حرمت پرداخت مال به کفار چیست؟ علامه اولا به استناد آیه شریفه و ثانیا چون پرداخت مال مستلزم خواری است، آن را حرام میداند. حال آن که این دو دلیل از اثبات مدعای ایشان ناتوان هستند. زیرا آیه، به دلیل هدنه تخصیص خورده است وگرنه هرگز هدنه جایز نخواهد بود. حال که پذیرفتیم این آیه، به هدنه تخصیص خورده است، برای مشخص ساختن موضوع این جواز باید به ادله هدنه رجوع کنیم.
پیشتر گفتیم که عموم ادله هدنه شامل هر شرطی میشود، جز آن چه مخالف کتاب خدا است. مخالفت این شرط با کتاب خدا نیز ثابت نشده است. اما این ادعا که چنین شرطی مایه خواری مسلمانان میگردد، صغرا و کبرایش مخدوش است. صغرای آن مخدوش است به دلیل آن که پرداخت مال همواره مایهخواری نیست و چهبسا که شخص نیرومندی به شخص ضعیفی اموالی بپردازد، تا از شرش ایمن باشد. مثال روشن آن، رفتار رسولخدا(ص) با عیینة بن حصین است. حضرت رسول(ص) به روایت اسکافی و برخی از اهل سنت، در جنگ احزاب برای آن که عیینه را از اردوگاه ابوسفیان جدا کند، مالی به او پرداخت.
کبرای این قیاس نیز مخدوش است، زیرا به طور مطلق نمیتوان به حرمت آنچه مایه خواری میگردد، حکم کرد. چهبسا خواریهایی که مصلحت بزرگی برای اسلام و مسلمانان در پی داشته باشند و در چنین مواردی حرمت آنها مسلم نیست. شاید یکی از مثالهای تاریخی این مسأله ماجرای صلح حدیبیه است که در آن مسلمانان به خواست کافران تن دادند و ناچار شدند صلحنامه را به شکلی که آنان میخواستند تنظیم کنند و تعبیر «بسم الله الرحمن الرحیم» را از عنوان صلحنامه و عنوان «رسولالله» را از کنار نام پیامبرعظیمالشان حذف کنند. لیکن خداوند متعال به این صلح آنان برکت داد و بردباری آنان را در راه خدا ارج نهاد و از آن با عنوان فتح آشکار یاد کرد و این آیه را ـ بنا بر آن که درباره این واقعه نازل شده باشد فرود آورد: «انا فتحنا لک فتحا مبینا.»