بازخوانی ادلۀ فقهی جواز استعمال آلات موسیقی / هشدار نسبت به ورود موسیقی به فضاهای مقدس

1404-08-06

تمدن اسلامی نیازی به موسیقی ابزارمحور ندارد و باید حریم مقدسات از آن مصون بماند. با توجه به رویکرد سلبی رهبر انقلاب نسبت به ترویج موسیقی، در شرایط کنونی، قشر متدین باید اساساً از موسیقی دور نگه داشته شود.

حجت‌الاسلام محمد حسن وکیلی استاد درس خارج حوزه علمیه مشهد در نشستی با عنوان «موسیقی در ترازوی فقه تمدنی» که در تاریخ 30 اردیبهشت ماه سال جاری در موسسه طالعات راهبردی علوم و معارف اسلام برگزار شد به بازخوانی ادلۀ فقهی جواز استعمال آلات موسیقی پرداخت که در ادامه به دوم و پایانی آن اشاره می شود:


بحث در چینش تمدن اسلامی است که موضوعی بسیار ظریف و پیچیده است. لذا نمی‌توان با چند عنوان کلی صرفاً سلبی یا ایجابی به آن پرداخت. تمدن اسلامی متعلق به من و شما نیست، بلکه متعلق به رسول خدا، قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. تا زمانی که تکلیف یک مسئله از دل متون شرعی مشخص نشود، هیچ ادعایی در باب تمدن اسلامی پذیرفتنی نیست.


بسیاری مواقع ممکن است ما از بیرون نگاه کنیم و بگوییم این روش زیباتر است، اما صاحب شریعت بفرماید که خیر، این روش جامعه را به ضلالت می‌کشاند. در جاهایی شریعت سخت‌گیرانه سلبی برخورد کرده و در جاهایی ایجابی، گاهی درها را باز گذاشته و گاهی به‌شدت بسته است. این قبض و بسط‌ها باید همگی مستند به متون و شریعت باشند، نه ساخته و پرداخته ذوقیات شخصی.


در ارتباط با رویکرد رهبری معظم هم باید عرض کنم: از ابتدا گفته‌ام بحث ما فقهی است و بررسی دیدگاه فقها. فرمایشات رهبری در جای خود حجت است، ولی ایشان در دهه‌های اخیر رویکردی تربیتی داشته‌اند؛ و این رویکرد تقریباً سلبی نسبت به موسیقی بوده است. بارها فرموده‌اند که ترویج موسیقی، حتی موسیقی حلال، جایز نیست، چرا که منجر به رواج موسیقی حرام می‌شود. چون در شرایط کنونی، موسیقی حرام بیشتر و غالب است، علم اجمالی اقتضا می‌کند که از ترویج موسیقی حلال هم اجتناب کنیم.


ایشان همچنین هشدار داده‌اند که آلات موسیقی را به امور مقدس نکشانید و حریم مسائل مذهبی را از موسیقی دور نگه دارید. از این رو، اگر کسی تعابیر رهبری را بررسی کند، می‌بیند که در مذاق تربیتی (نه فقهی) ایشان، رویکردی سلبی برای پرهیز جامعه از رواج موسیقی‌های لهوی و حرام وجود دارد؛ زیرا تفکیک آن‌ها در عمل دشوار است. به همین دلیل قشر متدین باید اساساً از موسیقی دور نگه داشته شود.


حقیر نیز همین رویکرد را در رسانه ملی و سخنرانی‌ها دنبال کرده‌ام، بدون اینکه نظر فقهی شخصی‌ام را مطرح کنم. چرا که قصد نداشته‌ام به عنوان یک طلبه، دیدگاه فردی خودم را به رسانه بیاورم. اما ادبیات ما در عرصه عمومی باید به گونه‌ای باشد که جامعه را به سمت موسیقی سوق ندهد. هرچند نظر فقهی بنده مانند رهبری معظم این است که نوع محدودی از موسیقی حلال وجود دارد، اما تحقق آن نیازمند نهادهای فرهنگی و سازندگان متدین و صاحب‌بصیرت است تا موسیقی‌های سالم تولید و وارد جامعه کنند. فعلاً وظیفه حوزه‌های علمیه، بر اساس الگوگیری از روش ولی فقیه، این است که مردم را از حرکت به سمت موسیقی بازدارند. ایشان هم بارها بر این مسئله تأکید داشته‌اند. البته جلسه ما برای بازخوانی اندیشه‌های رهبری تشکیل نشده، بلکه بحث فقهی داریم و باید در چارچوب آراء فقها حرکت کنیم.


اما برگردیم به بحث اصلی: شما فرمودید که در قرآن نام برخی آلات موسیقی آمده؛ مثلاً ناقوس یا سور. سپس گفتید این دلیل معتبر نیست، بلکه صرفاً «قابل دفاع» است. من این استدلال را درک نمی‌کنم. چرا که بسیاری چیزها در قرآن آمده، ولی آیا صرف ذکر آنها دلیل بر حلیت یا حرمتشان در دنیا است؟ اوصاف قیامت که در قرآن آمده، مگر دلالتی بر احکام دنیوی دارد؟ پس صرف آمدن نام یک آلت در قرآن، آن هم در توصیف صحنه قیامت، هیچ ربطی به حکم شرعی آن در دنیا ندارد.


همچنین پرسیدید چرا در قرآن صراحتاً حرمت موسیقی نیامده؟ پاسخ این است که بسیاری چیزها در قرآن نیامده، و عدم ذکر دلیل بر حلیت یا جواز نیست. بزرگان ما گفته‌اند بخشی از محرمات در قرآن آمده (محرمات الهی) و بخشی دیگر توسط رسول خدا بیان شده (محرمات نبوی). مثلاً خمر در قرآن حرام شده، اما رسول خدا سایر مسکرات را به آن ملحق کردند. بنابراین اگر حرمت موسیقی در قرآن نیامده باشد، دلیل بر جواز آن نیست. در باب روایات نیز باید دقت کرد. بله، روایات مربوط به غنا زیاد و غالباً معتبرند، اما درباره موسیقی، بسیاری ضعیف‌اند. با این حال، برای صدور فتوا نیاز به انبوه روایت نیست. حتی یک روایت صحیح، اگر معارض نداشته باشد، کافی است. و فقهای ما بر اساس همان روایات صحیح و سند معتبر، حکم به حرمت مطلق موسیقی داده‌اند. تا پیش از چند دهه اخیر، یعنی پیش از انقلاب، مسئله حرمت موسیقی در فقه امامیه یک مسئله مسلّم بوده است. در تحریرالوسیله هم به صراحت حرمت مطلق موسیقی آمده و در مکاسب شیخ انصاری نیز چنین تلقی شده است.


فقها اجماعاً از این روایات، حرمت مطلق را استنباط کرده‌اند. حالا اگر کسی بخواهد خلاف آن نظر بدهد، باید معارض معتبر ارائه کند. شما اشاره کردید به روایات دف و صدف و گفتید سی سند دارند. بنده عرض می‌کنم که اگر حتی یک سند معتبر در این باب پیدا شود، بیان کنید؛ چرا که آنچه مشهور است، این است که این روایات سند معتبر ندارند و اغلب یا مرسل‌اند یا ضعیف. در میراث عامه (اهل سنت) آمده، و در منابع شیعه هم در قرون متأخر نقل شده. حتی برخی فقها با وجود ضعف سند، بر اساس قرائن به آن فتوا داده‌اند، ولی ادعای داشتن «سی سند معتبر» صحیح نیست.


افزون بر این، حتی در بحث دف هم فقها به اطلاق عمل نکرده‌اند؛ بلکه آن را محدود به موارد خاصی مانند عروسی دانسته‌اند. پس اصل در نگاه فقهی، منع استعمال آلات موسیقی است و دف صرفاً در موارد استثنایی پذیرفته شده است. از نظر تاریخی، نکته مهم این است که به‌طور کلی روایاتی که به گزارش فعل معصومین می‌پردازند، به‌ویژه در زمان رسول خدا ‌(ص)، برای استناد فقهی دشوار است؛ زیرا احکام در آن دوران به‌تدریج نازل می‌شدند. برای نمونه، اگر در دوره‌ای روایاتی وجود دارد که زنان بی‌حجاب در جامعه حضور داشتند، نمی‌توان بر اساس آن نتیجه گرفت که حجاب واجب نبوده است؛ چرا که حکم حجاب بعدها نازل شد. بنابراین صرف وجود یک روایت در این زمینه، دلیل بر جواز یا عدم وجوب حجاب نیست. در خصوص «دف» نیز، تا زمانی که تعارض آن با ادله نقلیِ مطلقِ نهی از استعمال آلات موسیقی حل نشود، قابل استناد برای فتوا نیست حتی اگر سند معتبر داشته باشد. زیرا باید ثابت شود که این روایت پس از صدور ادله حرمت بیان شده است، که خود با مشکلاتی همراه است.


در مقایسه، ادله نهی از موسیقی از نظر دلالت و شمول بسیار محکم‌تر و قوی‌تر از روایت «دف» است. افزون بر این، بحث اصلی ما تمدن اسلامی است که بسیار فراتر از موضوعاتی مانند دف‌زدن در عروسی‌هاست. در اینجا، سخن بر سر هنر موسیقی است که گستره وسیعی از کارکردها را دربرمی‌گیرد. مرحوم علامه تهرانی (ره) فرموده‌اند ادله حرمت «غنا» ناظر به ملاک «لهو» است؛ یعنی آن دسته از آوازها که جنبه لهوی دارند حرام‌اند. به همین دلیل، فقهای شیعه در طول تاریخ بین غنای حلال و حرام تفکیک کرده‌اند. اما در مورد موسیقی، چنین تفکیکی قائل نشده‌اند و عموماً حکم به حرمت مطلق داده‌اند؛ زیرا ادله موسیقی، برخلاف ادله غنا، تعارضی ندارد و همگی بر حرمت دلالت می‌کنند.


بنده سال‌ها پیش بیش از هفتاد روایت در باب موسیقی گردآوری کردم و تمام آنها ناظر بر نهی از موسیقی بودند. هیچ روایتی وجود ندارد که توصیه یا ترغیبی به استفاده از موسیقی کرده باشد. این مسئله یک پرسش تاریخی چالش‌برانگیز ایجاد می‌کند: اگر موسیقی مثبت و الهی وجود داشت، چرا در طول ۲۷۰ سالِ عصر تشریع، حتی یک بار از سوی پیامبر یا ائمه توصیه به استفاده از آن نشد؟ حتی با وجود آلاتی همچون «نی» یا «فلوت» که در غیر امور لهوی نیز کاربرد داشتند، هیچ گزارشی از توصیه به بهره‌گیری مثبت و سازنده آنها در منابع شیعی در دست نیست. این برخورد سلبیِ مستمر، خود نشانه مهمی است و طبیعی است که فقهای شیعه، از علامه تهرانی تا فقهای معاصر، نتوانند در باب موسیقی به تفکیک میان حلال و حرام قائل شوند. در حالی که در مورد غنا، چنین تفکیکی ممکن بوده است.


تفاوت اساسی میان غنا و موسیقی نیز در ماهیت تکوینی آنهاست. غنا به واسطه حنجره انسان تولید می‌شود و محدودیت‌های طبیعی دارد، اما موسیقی با تنوع بی‌پایانِ آلات و الحان مواجه است که به‌راحتی از کنترل خارج می‌شود. تجربه جامعه ما نیز نشان داده که وقتی دریچه موسیقی گشوده شد، از قطعات غیرلهوی دهه شصت به مرور به سمت موسیقی‌های تند و لهوی سوق پیدا کرد و این روند همچنان ادامه دارد.


از همین رو، مدیریت موسیقی در جامعه عملاً ممکن نیست، در حالی که غنا قابل مدیریت است. بنابراین قیاس موسیقی و غنا صحیح نیست؛ زیرا نصوص و ادله صریح در باب موسیقی دلالت بر حرمت دارند و اجماع فقهای امامیه نیز بر این امر استوار بوده است. در نهایت، تمدن اسلامی نیازی به موسیقیِ مبتنی بر آلات ندارد. هنر اسلامی می‌تواند روح‌افزا و زیبایی‌آفرین باشد، بی‌آنکه مرزهای شرعی شکسته شود. تاریخ نیز نشان داده که جامعه اسلامی بدون بهره‌گیری از موسیقی ابزارمحور توانسته هنر متعالی و تمدنی درخشان داشته باشد. بنابراین، ابتدا باید تکلیف شرعی را بر اساس نصوص و ادله روشن کنیم و سپس بر پایه آن، به سراغ طراحی تمدن برویم.


پرسش حضار: سوالی به طور مشخص از حجت‌الاسلام وکیلی مطرح شد که نظرشان را، البته به اختصار با توجه به ضیق وقت، درباره بحث «ثابتات و متغیرات دین» بیان کنند. همچنین دیدگاه ایشان نسبت به نظری که آیت‌الله جوادی آملی درباره روایات مرتبط با مذمت زنان مطرح کرده‌اند، پرسیده شد.


حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی: ابتدا باید عرض کنم بحث ثابت و متغیر بودن احکام، مبحث بسیار گسترده‌ای است. ما بر اساس اصول، در این زمینه توضیحات مفصلی داده‌ایم که بخشی از آن در کتاب علم دینی جلد سوم هم آمده است. به طور کلی، هشت نشانه برای تشخیص احکام ثابت و متغیر ذکر می‌شود که باید مورد تطبیق قرار بگیرند. اکنون فرصت مرور تک‌تک آنها نیست.


در مورد فرمایش آیت‌الله جوادی هم باید گفت که کلام ایشان بر ما حجت است و جای احترام دارد. ما در درس خارج فقهِ جنسیت، آن کتاب را به طور کامل بررسی کرده‌ایم. بسیاری از روایاتی که در این زمینه نقل شده، از نظر سندی معتبر و از جهت دلالت هم قابل توجه‌اند، و البته باید تأکید کنم که اینها «روایات مذمت زنان» نیستند، بلکه بیشتر بیانگر تفاوت‌های زن و مردند. بعضی از این روایات هم تعابیر مجازی و کنایی دارند و اصلاً ناظر به ذات زن نیستند. مثلا در برخی نقل‌ها آمده که «زن گرفتن همه‌اش دردسر است»؛ این نه به معنای مذمت زن، بلکه اشاره به سختی‌های زندگی مشترک و مسئولیت‌های زوجیت است. مشابه این را می‌توان درباره «عروس شدن» یا «داماد شدن» هم گفت؛ هر کدام با دشواری‌هایی همراه است، اما لازمه زندگی است.


به همین شکل، برخی تعبیرات دیگر هم باید با قرینه‌ها و شرایط فهمیده شوند و بسیاری از آنها ناظر به مقتضیات زمان و مکان یا برداشت‌های عامه مردم بوده‌اند، نه نکوهش مطلق زنان. در حقیقت، این روایات بیشتر تفاوت‌های طبیعی و روانی زن و مرد را بیان می‌کنند. همانطور که مردان نقاط قوت و ضعفی دارند، زنان هم ویژگی‌های مثبت و منفی دارند. هر کدام باید جنبه‌های مثبت را تقویت و جنبه‌های منفی را اصلاح کنند.


البته چون بیشتر راویان مرد بودند و جامعه هم مردسالار بوده، روایات مرتبط با کاستی‌های زنان بیشتر گزارش شده، اما مشابه همین موارد درباره مردان و حتی نوع انسان هم وجود دارد. بر اساس معیارهای ثابت و متغیر، روشن است که این روایات از «ثابتات» به شمار می‌آیند، نه از متغیرات مقطعی و محدود به یک دوره خاص.
پرسش حضار: با توجه به اختلاف‌نظرهایی که هم بین اساتید حاضر و هم میان فقهای شیعه در طول تاریخ وجود دارد، در وضعیت فعلی جامعه اگر هر کدام بخواهند دیدگاه خود را عملی کنند، آیا تبعات اجتماعی آن قابل مدیریت است یا نه؟ به طور خاص، اگر دیدگاه منع استفاده از آلات موسیقی پیگیری شود، چه نتایجی در جامعه خواهد داشت؟


حجت‌الاسلام محمدحسن وکیلی: اینجا باید بین «حکم اولیه» و «اجرای اجتماعی» تفکیک کنیم. من در ابتدای بحث عرض کردم که یک سیر تاریخی داریم: از اصل تشریع و صدور حکم اولیه، تا مرحله ثابت و متغیر و سپس مسائل تمدنی. در حکومت علوی یا عصر ظهور، قطعاً موسیقی جایگاهی نخواهد داشت و صدای طبیعت و آوازهای فطری جایگزین آن می‌شود؛ چون با سرشت انسان سازگارتر است و به انحراف کشیده نمی‌شود. اما در شرایط امروز، فضای تمدنی و اجتماعی متفاوت است و تزاحم عناوین زیادی وجود دارد.


من شخصاً تا امروز بحث موسیقی را به‌طور جدی مطرح نکرده بودم، چون همواره بیم آن داشتم که با نظر مقام معظم رهبری تعارض پیدا کند و این خلاف ادب بود. اما به اصرار دوستان این بار وارد بحث شدم. در شرایط فعلی، همان‌طور که آقا فرموده‌اند، نباید به ترویج موسیقی دامن زد. اکنون موسیقی‌های لهوی بسیار زیاد است و ما باید در مقابل این سیل، مرتب «ترمز» بگذاریم و مانع گسترش آن شویم.


البته بستن کامل باب موسیقی در جامعه امروز امکان‌پذیر نیست، همانطور که در صدر اسلام هم حکم حرمت شرب خمر به‌صورت تدریجی بیان شد. بسیاری از مسائل تمدنی باید به تدریج فرهنگ‌سازی و نهادینه شوند؛ وقتی جامعه آمادگی ندارد، نمی‌توان یک‌باره همه چیز را ممنوع یا الزام کرد. بنابراین، وظیفه ما این است که از جایگاه رسانه‌ای یا آموزشی، از ترویج موسیقی پرهیز کنیم و حداقل مانع گسترش بیشتر آن بشویم. حتی اگر کسی قائل به موسیقی حلال باشد، بیان آن باید در فضای تخصصی و محدود مطرح شود، نه در شرایط عمومی امروز که موج موسیقی جامعه را فراگرفته است.


در طول زمان، می‌بینیم که حتی فرمایشات رهبر انقلاب هم متناسب با وضعیت اجتماعی تغییر لحن داشته است. در دوره‌ای (دهه ۸۰) نسبتاً نرم‌تر بیان می‌شد، اما بعد که فضای عمومی به سمت افراط و فساد پیش رفت، ادبیات ایشان صریح‌تر و تندتر شد. از نظر ایشان، تعلیم و تعلم موسیقی فی‌نفسه ترویج نیست، اما اگر آموزشگاه‌ها و تبلیغات به حدی گسترش یابند که در همه جا رایج شود، این قطعاً ترویج محسوب می‌شود و محل اشکال است. بنابراین، هم مسئولان کشور و هم افراد جامعه وظیفه دارند در برابر این روند ایستادگی کنند.


به طور کلی، ترویج موسیقی با اهداف بلند نظام اسلامی در تضاد است و مسئولان فرهنگی اجازه ندارند سلایق شخصی را به نام فرهنگ رسمی به جامعه تزریق کنند. من هم به عنوان یک طلبه، هیچ‌گاه دیدگاه شخصی خود را در فضای عمومی ترویج نکرده‌ام و نخواهم کرد. عرصه مدیریت اجتماعی به ولی‌فقیه تعلق دارد و ما باید پشتیبان ایشان باشیم.

 

دیدگاه‌ها (0)


لینک‌های مفید

ارتباط با ما