
بررسی مفهوم غنا در منابع لغوی و فقهی اسلامی
1404-06-13
غنا همواره میان لغویان و فقهاء مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. منابع لغوی، غنا را گاه به کشش و ترجیع صوت و گاه به هر صوت همراه با طرب تعریف کردهاند، در حالیکه فقهاء با افزودن قید طربآوری، آن را از سایر آوازها متمایز دانستهاند.

حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا میرخندان در ادامه درس گفتار «فقه هنر؛ موسیقی و رسانههای امروزی» که در سال 1403 برگزار شد به بررسی مفهوم غنا پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود.
اگر بخواهیم مفاهیم مرتبط با موسیقی مصطلح در هنر موسیقی را بر اساس آنچه در منابع آمده بررسی کنیم، قاعدتاً ابتدا باید دربارهی «غنا» سخن بگوییم که از مقولهی آواز است و ببینیم در منابع ما در باب آواز و غناء چه مباحثی مطرح شده است. در باب حکم غنا، روایات متعددی وجود دارد؛ به گونهای که نیازی به بررسی سندی ندارد، زیرا تواتر دلالت دارد بر اینکه غنا حرام است. آنچه اکنون مورد بحث و مناقشه است، نه اصل حرمت، بلکه مفهوم و تعریف غناست؛ اینکه چه چیزی غنا محسوب میشود و چه چیزی غنا نیست.
در جلسهی گذشته یکی دو تعریف از غنا ذکر شد. یک تعریف را صاحب جواهر نقل میکند: «مدّ الصوت» یعنی کشیدن صدا. تعریف دوم «ترجیع الصوت و مدّه» است؛ یعنی بالا و پایین بردن صدا یا چهچه، گرداندن صدا در گلو و کشیدن آن. این تعاریف در جواهر ذکر شده است. با این حال در منابع لغوی، چنین تعبیر مستقیمی دربارهی غنا مشاهده نکردم و اینکه ایشان از کجا این تعاریف را نقل میکنند محل بررسی است. تعریف دیگری که آمده، «ما طُرِّبَ به» است؛ یعنی آنچه به وسیلهی آن طرب پدید آید. این معنا در منابعی چون قاموس المحیط، محکم و محیط، لسان العرب و تاج العروس ذکر شده است. این منابع لغوی، غالباً متأخرند و درصدد توضیح معنای غنا در زبان عربی هستند. همچنین در «نهایه» ابناثیر (از قدیمیترین منابع لغوی) تعریفی آمده است: «کلّ من رفع صوتاً و والاه فصوته عند العرب غناءٌ»؛ یعنی هر کس صدایش را بالا ببرد و پیدرپی ادامه دهد، صدای او نزد عرب غنا محسوب میشود. در این تعریف، سخنی از طرب نیست؛ همانگونه که در دو تعریف پیشگفته از صاحب جواهر نیز ذکر نشده بود.
در «مجمع البحرین» چنین آمده است: «الصوت المشتمل علی الترجیح المطرب أو ما یسمّی بالعرف غناء وإن لم یطرب»؛ یعنی صوتی که مشتمل بر ترجیع باشد و ایجاد طرب کند یا آنچه در عرف غنا نامیده شود، هرچند ایجاد طرب نکند. در اینجا تعمیمی در مفهوم غنا صورت گرفته و صرفاً به صوت مطرب اطلاق نمیشود.
از مجموع این تعاریف برمیآید که غنا به طور مسلم از مقولهی صوت است. صوتی که در آن کشش صدا و رعایت فواصل وجود دارد (آنچه امروزه ملودی یا به تعبیر عربی «نغمه» خوانده میشود). تعریفی از شافعی نیز نقل شده که غنا را «تحسین القراءه و ترقیقها» دانسته است؛ یعنی زیبا و نازک خواندن صدا. این تعریف به روایتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله استناد دارد که فرمود: «ما أذن الله لشیء کإذنه لنبی یتغنی بالقرآن بعبر به». بحث اینجاست که می گوید خداوند اذن به چیزی نداده مانند اذن پیامبر که با قرآن تغنی کند.
دربارهی معنای این روایت اختلاف نظر است: برخی «یتغنی بالقرانا» را به معنای «استغناء» دانستهاند؛ یعنی انسان از طریق قرآن به بینیازی می رسد. برخی دیگر معنای دوم را پذیرفتهاند که مراد خواندن قرآن به صورت غنایی است. شافعی ذیل روایت «یتغنی بالقران» گفته است: تحسین القرائه وترقیقها؛ مقصود از تغنی، همان زیبا خواندن و نازک کردن صوت است. بنابراین در تعریف شافعی نیز قید «اطراب» وجود ندارد.
از این تعاریف به دست میآید که:
۱. غنا به طور مسلم از مقولهی صوت انسانی است.
۲. در آن کشش صدا و رعایت فواصل وجود دارد که ملودی و آهنگ ایجاد میکند.
۳. غنا از مقولهی زیبایی است و صوت را زیبا میسازد؛ همان «تحسین القرائته» در تعبیر شافعی.
البته در برخی منابع از شافعی «تحزین القرائته» نیز نقل شده است. دلیل نسبت دادن غنا به زیبایی، آن است که موسیقی از مقولهی هنر است و هنر همواره با زیبایی سر و کار دارد.
اما در میان فقها، مشهور آن است که در مفهوم غنا «ترجیع» همراه با «اطراب» لحاظ شده است. به عنوان نمونه، شیخ در مکاسب غنا را چنین تعریف میکند: «مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب»؛ یعنی کشیدن صدایی که همراه با رفتوبرگشت است و طرب ایجاد میکند. صاحب جواهر نیز میگوید: در قرائت قرآن به صورت لحن و همراه با ترجیع، اگرچه صدا زیبا میشود، اما غنا نامیده نمیشود؛ زیرا قید «طربآور بودن» شرط اطلاق غناست. به این ترتیب، میتوان گفت فصل ممیز غنا از آوازهای دیگر همین ویژگی طربآور بودن است.
در کتابهای لغت، همانگونه که اشاره شد، برخی تعاریف غنا را بدون قید طرب دانستهاند. مثلاً در مجمع البحرین آمده است: اگر صوت دارای ترجیع باشد، حتی اگر طرب نیاورد، باز هم غنا نامیده میشود. حال آنکه فقها قید اطراب را اخذ کردهاند و معتقدند اگر صوتی طربانگیز نباشد، غنا محسوب نمیشود.
صاحب جواهر نیز در مقام تبیین این معنا میگوید: به قرائت قرآن، ولو با صوت زیبا و همراه با ترجیع، غنا اطلاق نمیشود. این نشان میدهد که در زبان عربی، استعمال غنا برای صوت غیر مطرب وجود داشته است، حتی اگر مراد از روایت «یتغنی بالقرآن» این نباشد.
در این زمینه گزارشی از اسحاق موصلی ــ از مغنیان مشهور و نظریهپردازان موسیقی در دورهی عباسی، و فرزند ابراهیم موصلی مغنی معروف ــ قابل توجه است. او غنای عربی قدیم را به سه دسته تقسیم میکند. به گفتهی وی، غنا از روم و ایران وارد جهان اسلام شد و برخی منابع ادعا کردهاند که اساساً خاستگاه غنا در میان عرب از ایران بوده است.
سه گونهی غنای قدیم عبارتاند از:
۱. هزج: نوعی آواز خفیف که با آن میرقصند یا دف میزنند و طرب ایجاد میکند، به گونهای که حتی فرد حلیم و بردبار را نیز دچار خفت و سبکی میسازد. فقها همین ویژگی ایجاد طرب را در تعاریف خود از غنا برگرفتهاند.
2. نصب: آواز سوارکاران و زنان آوازخوان در مراثی. دربارهی این نوع، احتمال داده شده که آواز زنان، به تناسب اشعارشان، محزون بوده است
3.هدی: آوازی که برای راندن شتر خوانده میشود. البته در ادامه تصریح شده که هدی اصلاً از موضوع غنا خارج است و نباید آن را جزو مستثنیات غنا به حساب آورد.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که در معنای لغوی و تاریخی غنا دو رویکرد دیده میشود: یک رویکرد که قید طرب را شرط نمیداند و رویکرد دیگر (فقها) که طربآور بودن را فصل ممیز غنا میدانند.