تحلیل فقهی عرفی از غناء در اندیشه رهبری / حرمت ناظر به معنای خاص عرفی است، نه مطلق آن

1404-02-30

مقام معظم رهبری در تحلیل فقهی مفهوم «غنا» تصریح کرده‌اند که غنا در منابع شرعی دارای دو معنای متمایز است؛ یکی معنای عام لغوی و دیگری معنای خاص عرفی. ایشان تأکید دارند که ادله حرمت، ناظر به معنای خاص یعنی «آواز» در عرف است، نه هر صدای موزونی که با ترجیح و تطریب همراه باشد.

آیت الله عبدالکریم فرحانی در چهارمین جلسه از درس خارج «فقه الغناء» در تاریخ 22 خردادماه سال 1400 برگزار شد بیان داشت: 
مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی) از مجموع آرای فقها، لغویان و ادیبان چنین برداشت می‌فرمایند که واژه «غناء» دارای دو معنا است: نخست، معنای عام که اهل لغت متصدی بیان آن هستند، و دوم، معنای خاص که ناظر به مورد استعمال این واژه در ادله حرمت غناء است. به تعبیر ایشان، آنچه در ادله حرمت وارد شده، ناظر به معنای خاص غناء است، نه معنای عام آن. اما آیا این معنای خاص به‌طور مطلق موضوع ادله قرار گرفته است؟ معظم‌له تصریح می‌فرمایند که چنین نیست.

در تبیین این دیدگاه، ایشان به تفصیل برخی از اقوال علما از جمله شیخ اعظم انصاری (رضوان‌الله تعالی علیه) را نقل می‌نمایند و برخی از آرای دیگر، نظیر دیدگاه شیخ محمدرضا اصفهانی (رضوان‌الله تعالی علیه) را به‌عنوان مؤید نظریه خود، با استناد به رساله‌ای که در موضوع غناء تدوین شده، مطرح می‌کنند. همچنین برخی از اقوال در مخالفت با این نظریه را با هدف تضعیف دیدگاه مقابل نقد می‌نمایند.

در توضیح مدعای نخست، رهبری خلاصه دیدگاه خود را چنین بیان می‌فرمایند: ما دارای مفهومی عام از غناء هستیم. ایشان این مفهوم عام را چنین تعریف می‌نمایند: «هر صوتی که با کشش، ترجیح و تطریب از حنجره انسان خارج شود.» سپس به شرح و تحلیل این سه عنصر می‌پردازند.

قید نخست کشیدن است؛ «منظور از کشیدن، رها ساختن صدا و خارج کردن آن از حنجره است، نه از فضای دهان». به عنوان مثال، صدای ناشی از سخن گفتن که از فضای دهان خارج می‌شود، کشیده محسوب نمی‌گردد؛ اما اگر صدا مستقیماً از حنجره خارج شود، این مصداق کشش خواهد بود. از این‌رو، قید نخست در معنای عام غناء، خروج صوت از حنجره است.
قید دوم ترجیع است؛ منظور از ترجیع ایجاد نوسان در زیر و بم کلمات و ضرب‌آهنگ صدا.
قید سوم، تطریب است؛ یعنی آراستن کلام، که شباهت‌هایی با ترجیح دارد، اما از آن متمایز است. لازم به ذکر است که معظم‌له تطریب را از مفاهیم «مطرب بودن» و «اطراب» تفکیک می‌نمایند، برخلاف دیدگاه مشهور.

بر این اساس، از نظر ایشان، معنای عام غناء بر هر صوتی اطلاق می‌شود که از حنجره خارج شده و با اعمال زیر و بم، آراسته گردد. این آراستگی صوت از طریق ترجیع، به معنای ایجاد تغییرات نغمه‌ای در صدا و رهاسازی آن از حنجره تحقق می‌یابد. چنین تعریفی را برخی از اهل لغت، ادیبان و فقیهان نیز در معرفی غناء پذیرفته‌اند. البته دیدگاه مشهور که با این تعریف مخالفت دارد، نیز دارای طرفداران قابل توجهی است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

بررسی تمایز مفهومی غناء لغوی و عرفی در بیانات مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی) در توضیح مطالب پیش‌گفته تصریح می‌فرمایند که هر صوتی که مشتمل بر ویژگی‌هایی نظیر کشش، خروج از حنجره، ترجیح و تطریب باشد، از نظر لغوی «غناء» نامیده می‌شود. بر اساس این تعریف، صوت‌هایی نظیر قرائت بسیار زیبای قرآن کریم و مرثیه‌خوانی در مورد سیدالشهدا (علیه‌السلام) نیز از منظر لغوی مشمول عنوان غناء هستند.

در کنار معنای لغوی، ایشان به وجود یک معنای عرفی از غناء نیز اشاره می‌فرمایند که همان معنای خاص این واژه است. از نظر عرف، غناء به معنای «آوازخوانی» است؛ چنان‌که در زبان فارسی از آن با عنوان «آواز» و در زبان عربی با عنوان «غناء» یاد می‌شود. به تعبیر ایشان، این معنای خاص، در حقیقت مصداقی از معنای عام است؛ چرا که مؤلفه‌های کشش، ترجیع و تطریب نیز در آوازخوانی وجود دارد. به بیان دیگر، آوازخوانی که همان معنای عرفی غناء است، دربردارنده عناصر یادشده بوده و از حنجره انسان خارج می‌شود.

بر این اساس، دو معنای متمایز از غناء وجود دارد: معنای عام و معنای خاص. با این حال، عنوان «آواز» بر معنای عام صدق نمی‌کند. به عنوان نمونه، وقتی فردی قرآن تلاوت می‌کند، عرف به او عنوان «آوازخوان» اطلاق نمی‌کند؛ در حالی که همین عرف، فردی را که آواز می‌خواند، مشمول غناء لغوی می‌داند. به همین دلیل، تشخیص مصداق معنای عام و خاص غناء بر عهده عرف است. اگر برای فرد آوازخوان، عنوان «غناء لغوی» را نیز به کار ببریم، منوط به آن است که اولاً اهل لغت معنای عام را چنین تعریف کرده باشند و ثانیاً آن معنایی که به عرف ارائه می‌شود، همان معنای خاص آواز باشد.

این بیان، اساس مدعای نخست مقام معظم رهبری است؛ مبنی بر این‌که واژه غناء در لغت دارای معنای عامی است که با آواز (به عنوان معنای خاص عرفی) تفاوت دارد، و معنای آواز نیز همان معنای خاص عرفی غناء است.

حال این سؤال مطرح می‌شود که مقوّم معنای خاص (آواز) چیست؟ معظم‌له در پاسخ به این پرسش، دیدگاه مشهور را که برای غناء مقوماتی خاص قائل است، مورد نقد قرار می‌دهند. می‌فرمایند که مشهور در تبیین غنایی که در ادله حرمت وارد شده، به مؤلفه‌هایی مانند مطرب بودن (اطراب) استناد می‌کنند، در حالی‌که ایشان این ویژگی را به عنوان مقوّم نمی‌پذیرند.

همچنین، دیدگاه مشهور بر این است که لهوی بودن، جزو مقومات غنای موضوع ادله حرمت است. معظم‌له این دیدگاه را نیز نمی‌پذیرند و تأکید می‌کنند که لهوی بودن، در تحقق معنای خاص غناء ضرورت ندارد، هرچند ممکن است در اغلب موارد این ویژگی وجود داشته باشد. به‌عبارت دیگر، در غناء به معنای خاص (آواز)، اطراب و لهویت اگرچه غالباً حضور دارند، اما نقش تقویمی در تعریف غناء ندارند.

افزون بر این، مشهور بر این باورند که غناء به معنای خاص، عموماً با دستگاه‌های موسیقی و آلات لهوی همراه است و چنین همراهی‌ای، در فضای عرفی کنونی، به کمک آلات موسیقی صورت می‌گیرد. در مقابل، مقام معظم رهبری تأکید می‌فرمایند که این امر نیز در تحقق معنای خاص غناء نقشی ندارد و دخیل در تعریف آن نیست.


حدود و قیود غنای عرفی در بیان مقام معظم رهبری

بر اساس دیدگاه مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی)، در تحلیل غناء به معنای خاص، تنها عنوان «آواز» به عنوان مصداق عرفی پذیرفته می‌شود. البته اشکالی ندارد که این آواز عرفی غالباً با موسیقی، حتی با آلات موسیقی همراه باشد. همچنین از نظر عرفی، در اغلب موارد، آواز با جنبه‌ای لهوی همراه است؛ هرچند این لهویت، جنبه شأنی دارد نه فعلی. به این معنا که شأن آن، ایجاد لهو و طرب است، نه آن‌که در هر مورد بالفعل چنین اثری بر آن مترتب باشد. ممکن است برخی افراد چنان دچار عادت یا ابتذال باشند که چنین صداهایی هیچ اثری در آنان نگذارد؛ اما این به معنای زوال لهویت شأنی آن آواز نیست.

معظم‌له تأکید می‌کنند که هرچند در خارج از ذهن، اغلب آوازها همراه با لهو و موسیقی‌اند، اما این ویژگی‌ها، مقوّم غنای عرفی محسوب نمی‌شوند. غنای عرفی آن چیزی است که عرف از آن به عنوان «آواز» یاد می‌کند. به بیان دیگر، مرجع تشخیص معنای خاص غناء، صرفاً عرف است. معظم‌له می‌فرمایند که این دیدگاه، همان نظری است که امام خمینی (قدّس سرّه) در اواخر عمر شریف خود به آن معتقد بوده‌اند.

بنابراین، جمع‌بندی فرمایش ایشان چنین است که ما با مفهومی خاص تحت عنوان «آواز» مواجه هستیم که یک مفهوم عرفی بوده و مرجع تشخیص آن به‌طور انحصاری عرف است. چرا این انحصار مطرح می‌شود؟ زیرا بعدها بحث خواهد شد که نه فقیه به عنوان فقیه، و نه لغوی و ادیب به اعتبار تخصص در لغت و ادب، در تشخیص این عنوان عرفی نقشی ندارند.

در صورتی که موضوع غناء در ادله، همان آواز باشد و قیود مطرح‌شده (مانند لهوی بودن یا همراهی با موسیقی) مقومات این عنوان عرفی نباشند، اما ممکن است همین قیود در حکم حرمت تأثیرگذار باشند. در نتیجه، موضوع غناء در ادله حرمت، آواز مطلق نیست؛ بلکه آواز مشروط به قیود خاص است. این نکته، مدعای سوم معظم‌له را تشکیل می‌دهد.

بر این اساس، می‌توان چنین بیان داشت:

1. مفهوم عام غناء توسط اهل لغت به ما عرضه می‌شود و این تعریف بر قرائت قرآن، مداحی اهل بیت علیهم‌السلام، و آوازخوانی قابل انطباق است. این معنای عام، موضوع بحث در ادله حرمت نمی‌باشد.
2. مفهوم خاص غناء که همان آواز است، از سوی عرف به ما ارائه می‌شود. هدف آن است که نشان دهیم در این معنای خاص، لهوی بودن یا همراهی با موسیقی و مطرب بودن، هیچ‌کدام نقش تقویمی ندارند.

اگر این ویژگی‌ها دخیل در مفهوم خاص نباشند، در نتیجه از لحاظ منطقی می‌توان گفت که در ادله‌ای که حرمت غناء را مطرح کرده‌اند، حرمت ناظر به معنای خاص غناء (یعنی آواز) است، البته نه به شکل مطلق، بلکه با توجه به قیود همراهی با لهو یا موسیقی لهوی. با تبیین صحیح این موارد، روشن می‌گردد که در ادله شرعی، موضوع حرمت، غنای خاص مقید است، نه مطلق آن.
 

دیدگاه‌ها (0)


لینک‌های مفید

ارتباط با ما