
تقسیمبندی موسیقی و جایگاه غنا در منابع اسلامی
1404-05-16
در تعریفی دقیقتر از غنا، فقها و اهل لغت بر سر دو عنصر کلیدی اختلافنظر دارند: آیا صرف نوسان صوت انسانی کافی است، یا ایجاد طرب نیز شرط تحقق غناست؟

حجت الاسلام و المسلمین حمیدرضا میرخندان در ادامه جلسه نخست درس گفتار فقه هنر بیان داشت؛ در ادبیات موسیقی، مورد اتفاق است که موسیقی به دو نوع اصلی تقسیم میشود: نخست، موسیقی محض یا موسیقی ناب (Pure Music) که در آن صرفاً از ساز استفاده میشود و صوت انسانی در آن وجود ندارد؛ و دوم، موسیقی آوازی (Vocal Music) که شامل صدا و آواز انسان است، چه با همراهی ساز و چه بدون آن.
در خصوص این دو نوع موسیقی، بحثهایی در باب اصالت و ارجحیت آنها نیز مطرح شده است. برای نمونه، فارابی معتقد است که موسیقی آوازی اصالت بیشتری دارد، در حالی که در سنت موسیقایی غرب، بیشتر بر موسیقی سازی تأکید شده و آن را اصلیتر تلقی میکنند.
موسیقی آوازی به موسیقیای اطلاق میشود که در آن صوت انسانی حضور دارد، با یا بدون همراهی ساز. در مقابل، موسیقی سازی متکی بر صدای سازهاست. این تقسیمبندی در مباحث بعدی، بهویژه در تحلیلهای فقهی و کلامی، مبنای بررسی خواهد بود.
ذکر سازها و مفاهیم مرتبط در منابع اسلامی
در منابع اسلامی، تنها به چهار عنوان معروف یعنی غنا، لهو، لغو و زور اشاره شده، بلکه نام برخی از سازها نیز بهطور خاص در روایات آمده است. مانند عود که در متون حدیثی نام برده شده و درباره آنها اظهار نظر شده است.
در قرآن کریم، واژهی «غنا» بهکار نرفته است. اما مفاهیمی چون «لهو الحدیث»، «قول الزور» و «لغو» در آیات مختلف دیده میشوند. در روایات، غنا گاه با این مفاهیم تطبیق داده شده است. برای مثال، در تفسیر آیهی «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ»، برخی روایات تصریح دارند که مراد از لهو الحدیث همان غناست.
در یک تقسیمبندی علمیتر، باید گفت غنا ذیل موسیقی آوازی قرار میگیرد، نه مترادف با کل موسیقی. غنا نوعی خاص از موسیقی آوازی است و محدود به آن میشود.
تعریف غنا در متون لغوی و فقهی
در کتابهای لغت، تعاریف مختلف و گاه متنوعی برای «غنا» آمده است. از جمله تعاریف میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «مدّ الصوت»: کشیدن صدا (منظور صدای انسانی)، «ترجیع الصوت و مد»: پیچوتاب دادن و کشیدن صدا؛ که در فارسی به آن «چهچهه» نیز گفته میشود. این دو تعریف را صاحب جواهر نیز بیان کرده است. «ما طُرب به»: آنچه سبب طرب شود. «کل من رفع صوته و والاه فصوته عند العرب غناء»: هر کس که صدایش را بالا و پایین ببرد، صدایش نزد عرب غنا محسوب میشود.
بر اساس برخی تعاریف که در کتب قاموس المحیط، محکم المحیط، لسان العرب و تاج العروس؛ عنصر «طربانگیزی» جزء ضروری غنا به شمار نمیآید «کل من رفع صوته و والاه فصوته عند العرب غناء». برای مثال، در خوانش قرآن با صوت زیبا، صدای قاری ممکن است با نغمهها و تحریرهای خاص همراه باشد، اما به لحاظ فقهی و لغوی الزاماً در همه موارد به آن «غنا» گفته نمیشود. برخی منابع مانند النهایه فی غریب الحدیث اثر ابن اثیر، این نوع خوانش را نیز نوعی از غنا دانستهاند.
البته در مورد کاربرد واژهی غنا برای صداهای غیرانسانی (مانند آواز پرندگان)، در زبان عربی چنین استعمالهایی وجود ندارد. در نتیجه، میتوان گفت در میان اهل لغت تقریباً اجماع وجود دارد که غنا صوتی است انسانی است. اما اختلاف در این است که آیا «طرب» یا «اطراب» شرط لازم برای تحقق غنا است یا نه.
در منابع لغوی و فقهی، برخی تعاریف به عنصر طرب یا اطراب تصریح کردهاند. بهطور خاص، تعریفی که در برخی منابع آمده و میگوید: «کل من رفع صوته و والاه فصوته عند العرب غناء»، تنها به بالا و پایین آوردن صدا اشاره دارد و از عنصر طرب یاد نمیکند. مطابق این تعریف، هر صدای انسانی که با نوسان و آهنگ همراه باشد، نزد عرب، غنا محسوب میشود، حتی اگر لزوماً موجب طرب نشود.
در مقابل، برخی دیگر از منابع، عنصر طربانگیزی را برای تحقق غنا ضروری دانستهاند. در این میان، مفهوم «صوت مُرَجَّع و مطرب» مطرح میشود که ناظر به نوعی نغمهپردازی با تحریرهای آوایی و چهچههگونه است. این نوع صداها معمولاً واجد ویژگیهای طربانگیز هستند، اما در میان لغویان، بر سر ضرورت وجود این ویژگی اتفاقنظر کامل وجود ندارد.
موضوع دیگر، خوانش قرآن با الحان مختلف است. در قرائت قرآن، قاری ممکن است با استفاده از نغمهها، صدا را بالا و پایین ببرد، اما این خوانش الزاماً منجر به طرب نمیشود. در این زمینه، ابن اثیر در النهایه فی غریب الحدیث تصریح میکند که چنین خوانشی، نوعی غنا محسوب میشود، اگرچه غنای مذموم و حرام تلقی نمیگردد. در واقع، تعبیر «تغنی بالقرآن» نیز در روایات وارد شده، اما مراد از آن، خواندن قرآن با صوت زیباست، نه غنای محرّم.