
تولید قدرت نخستین رکن جهاد تمدنی / ایمان و مقاومت معیار غلبه امت اسلامی بر کفر
1404-05-28
شرط غلبه بر دشمنان، تولید قدرت در همه عرصههاست؛ حتی اگر نسبت نیروها یک به ده باشد، ایمان و صبر میتواند موازنه را تغییر دهد. تاریخ اسلام نشان میدهد عامل اصلی پیروزی مسلمانان ایمان و روحیه جهادی بوده، نه تعداد نیروها و تجهیزات.

آیت الله عباس کعبی در جلسه سوم درس «فقه روابط بین الملل و سیاست خارجی» با موضوع «وجوب تبدیل ضعف به قدرت» که به عنوان نخستین عنصر نظریه جهاد تمدنی در روابط بینالملل، در تاریخ 19 شهریور 1400 برگزار شد، بیان داشت؛
وجوب تبدیل ضعف به قدرت
موضوع بحث ما فقه، روابط بینالملل و سیاست خارجی، و تبیین مؤلفهها و عناصر دهگانه «نظریه جهاد مدنی» در مقابل نظریههای ایدهآل و رئال در روابط بینالملل است. نخستین عنصر این نظریه، «وجوب تبدیل ضعف به قدرت» به شمار میرود. بر اساس این اصل، واجب است که هم فرد و هم جامعه (چه در قالب تشکیلات و مؤسسات دولتی یا غیردولتی، داخلی یا بینالمللی) ضعف خود را به قدرت تبدیل کنند.
خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «یا أیها النبی حَرِّض المؤمنین علی القتال…». مضمون آیه این است که خداوند با زبان خبر، در حقیقت حکم انشائی و تکلیفی صادر میکند مبنی بر وجوب تولید قدرت. در این آیه تأکید شده که شرط جهاد، برابری قوا نیست؛ بلکه حتی اگر مسلمانان یکدهم دشمنان باشند، باز هم جهاد بر آنان واجب است. بنابراین وظیفه دارند قدرت بیافرینند تا بر دشمنان غلبه کنند.
اگر مسلمانان ضعف ورزیدند و به تولید قدرت نپرداختند، در مرتبه بعد تکلیف این است که یک نفر در برابر دو نفر مقاومت کند. فقها نیز در کتاب جهاد (بهویژه در جلد بیستویکم «جواهر») فتوا دادهاند که در جهاد ابتدایی شرط وجوب این است که تعداد مسلمانان حداقل نصف تعداد کفار باشد. این یعنی هر مسلمانی وظیفه دارد قدرت تولید کند، و اگر در ضعف قرار گرفت، لااقل توان رویارویی دو برابر دشمن را داشته باشد. البته اگر ظرفیت ایمانی و اراده مقاومت بالاتر رود، مسلمان میتواند در برابر ده نفر دشمن نیز بایستد.
آیه از «قدرت بدنی» سخن میگوید، اما ملاک اصلی آن صبر، مقاومت و غایت نهایی یعنی «غلبه بر دشمن» است. از همینجا میتوان برداشت کرد که قدرت، اعم از کمی و کیفی است. بنابراین، بر اساس آیات ۶۵ و ۶۶ سوره انفال، به ملاک صبر، پایداری و مقاومت، و به ملاک غلبه بر دشمن، واجب است مسلمانان ضعف خود را به قدرت تبدیل کنند و همواره آماده باشند.
خداوند میفرماید: «اگر بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غالب میشوند، و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر غلبه میکنند؛ زیرا کافران قومیاند که حقیقت را درک نمیکنند». این تعلیل نشان میدهد که برتری مسلمانان نه به قدرت بدنی بلکه به ایمان، صبر و توکل بر خداست. در ادامه آیه آمده است: «الآن خفّف الله عنکم و علم أن فیکم ضعفاً…». یعنی خداوند تخفیف داد، زیرا شما ضعف نشان دادید و به وظیفه تولید قدرت عمل نکردید. در نتیجه، تکلیف به مقاومت یک نفر در برابر ده نفر کاهش یافت به تکلیف یک نفر در برابر دو نفر. با این حال، این تغییر لسان آیه، سرزنشآمیز است: چرا مسلمانان به فرمان خدا و تشویق پیامبر برای تولید قدرت عمل نکردند؟
از این آیات استفاده میشود که موازنه قوا تنها به ابزار جنگی، قدرت بدنی یا جمعیت نیست؛ بلکه اساس آن، قدرت روحی، ایمانی و معنوی مسلمانان است. تاریخ غزوات پیامبر نشان میدهد که همواره موازنه ظاهری به نفع دشمنان بود؛ در بدر، احد، احزاب و موته، تعداد مسلمانان بسیار کمتر از دشمنان بود. پس از پیامبر نیز در جنگهای ایران و روم همین نسبت برقرار بود. در یرموک، سپاه اسلام تنها ۲۴ هزار نفر بود در حالی که ارتش روم بیش از ۲۰۰ هزار نفر نیرو داشت، اما پیروزی از آن مسلمانان شد. این نشان میدهد که معیار اصلی، قدرت ایمان و روحیه جهادی است.
در دنیای معاصر نیز همین قاعده برقرار است. آمریکا ممکن است از نظر تجهیزات جنگی برتری داشته باشد، اما بحرانهای روحی و روانی در ارتش آن کشور، مانع کارآمدی میشود؛ در حالی که رزمندگان جمهوری اسلامی با ایمان، صبر و روحیه شهادتطلبی، برتری کیفی دارند. نمونه روشن آن، مقاومت حزبالله در جنگ ۳۳ روزه بود که رزمندگان مؤمن در برابر گردانهای صهیونیستی ایستادند و آنان را به فرار واداشتند.
برخی مفسران گفتهاند آیه اول (یک به ده) به آیه دوم (یک به دو) نسخ شده است، یا آیه اول را مستحب و آیه دوم را واجب دانستهاند. اما این تحلیل نادرست است. اختلاف این دو آیه، نه به معنای نسخ است و نه به معنای استحباب، بلکه هر یک ناظر به شرایط متفاوت است. اگر جامعه اسلامی قویالایمان و آماده باشد، یک نفر میتواند در برابر ده نفر بایستد؛ و اگر جامعه دچار ضعف ایمانی و بدنی باشد، حداقل تکلیف آن است که یک نفر در برابر دو نفر مقاومت کند. بنابراین، آیهها نافی یکدیگر نیستند، بلکه هر کدام متناسب با شرایط خاص معنا دارند.
از مجموع این آیات چنین برداشت میشود که مسلمانان موظفاند همواره ضعف را به قدرت تبدیل کنند، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی. این قدرت تنها در ابزار جنگی خلاصه نمیشود، بلکه شامل ایمان، روحیه، آمادگی روحی و جسمی، شجاعت، صبر و مقاومت نیز هست. در واقع، جوهر پیروزی امت اسلامی، «ایمان و توکل بر خدا»ست؛ همان چیزی که دشمنان آن را درک نمیکنند. مرحوم فاضل مقداد در جلد یک، صفحه سیصد و پنجاهوهشت، این آیه را مورد بحث قرار داده و نکاتی را ذکر میکند که ما به این نکات اشاره میکنیم.
نکته اول میفرماید: «أمّا الله أمان الله الوصول یعنی حق المؤمنین فی الغطاء و بعدهم الناس علی ذلک حتی یقوم». روشن است که خداوند به رسولش امر کرده است تا مؤمنان را به جهاد و قتال تشویق کند و به آنان وعده پیروزی دهد، حتی اگر تعداد دشمنان زیاد باشد؛ به گونهای که یک نفر باید در برابر ده نفر مقاومت کند، یا ده نفر در برابر صد نفر.
لفظ «وهابی و معنا الامر» میگوید: درست است که این جمله خدایی است، اما جملهای خبری است که تأکیدش بیشتر از انشاست، هرچند لسان آن لسان انشاست. این تکلیف در آغاز اسلام وجود داشته است. منتهی میفرماید: در ابتدای اسلام چنین فرموده بودند که یک بنده خدایی… (انهم بعد بالاصاله مایه).
نکته دوم، بحث نسخ است. ما در اینجا نسخ را مورد بررسی قرار دادیم و قبول نکردیم. میگوید: «الآن خفف الله» در باب نسخ بالأخص. سپس شأن نزول را هم در این نسخ ذکر میکند. سبحانالله! شأن نزول به ضعف حضرت حمزه علیهالسلام (ابوالفضل اسمی) اشاره دارد. خداوند به مقاومت واحد میفرماید: برخوردی بین حمزه سیدالشهدا با سی نفر و سه واحد در برابر ابوجهل با سیصد نفر پیش آمد و این سخت شد. خداوند تخفیف داد و این وجه ندا را فرستاد که «الآن خفف الله عنکم»؛ یعنی حداقل حکم این است. اکنون فقها فتوا دادهاند که یکی از شرایط جهاد این است که تعداد مسلمانان دستکم نصف دشمن باشد.
نکات دیگری نیز اینجا ذکر میشود:
هدف مسلمانان غلبه الهی و پیروزی الهی است، نه اهداف مادی. ضعف در آیه «و وجد فیکم ضعفا» ضعف بدنی است، نه ضعف بصیرت. البته این ضعف ممکن است هم مادی باشد و هم روحی، نه صرفاً بدنی، و همین امر موجب میشود نتوانند مقاومت کنند. بنابراین، برخلاف فرمایش فاضل مقداد، ضعف مقاومت دیده شده است.
آخرین سخن او این است که مدلول آیه، وجوب اثبات الجمع است. از آیه استفاده میشود که حداقل هر یک نفر باید در برابر دو نفر مقاومت کند. اما اگر دشمن بیش از دو برابر بود، جهاد واجب نیست. در غیر این صورت، هر جزء این نظام باید مقاومت کند. برخی قائلاند عدد معتبر است، اما ما معتقدیم عدد بهتنهایی معتبر نیست. آنچه مهم است آمادگی روحی و روانی و آمادگی از لحاظ ابزار و تهیه است. در واقع باید گفت عوامل پیروزی بر دشمن متنوعاند و این عوامل صرفاً به ابزار جنگی محدود نمیشوند. به مناسبت این آیه شریفه، بحثی مطرح میکنیم در مورد وجوب تولید قدرت.
در موارد متعددی خداوند متعال به مسلمانان گوشزد میکند که باید دین خدا را یاری کنند: «إن تنصروا الله ینصركم و یثبت أقدامكم». این نصرت به شرایطی وابسته است که مسلمانان باید ایجاد کنند تا محقق شود. این عوامل همان عواملی هستند که ضعف را به قدرت تبدیل میکنند و در قرآن مورد تأکید قرار گرفتهاند.
۱. اعتصام بالله: برای تبدیل ضعف به قدرت باید اعتصام بالله داشت. اعتصام بالله بالاتر از توکل است؛ توکل یعنی خدا را وکیل قرار دادن، اما اعتصام بالله یعنی اعتماد به قدرت الهی و چنگ زدن به آن. در سوره نساء آمده است: «الذین آمنوا بالله واعتصموا به فسیدخلهم فی رحمة منه و فضل و یهدیهم إلیه صراطا مستقیما». یعنی کسانی که به خدا ایمان آوردند و به کتاب او چنگ زدند، به زودی در رحمت و فضل خدا وارد میشوند و به راه راست هدایت خواهند شد. اما کافران به عذاب دردناک گرفتار میشوند.
۲. استغفار: دومین عامل تبدیل ضعف به قدرت استغفار است. در آیه ۳ سوره هود آمده است: «و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إلیه یمتعكم متاعا حسنا إلی أجل مسمی و یؤت کل ذی فضل فضله». یعنی اگر زیاد استغفار کنید، خداوند روزی نیکو به شما عطا میکند. در آیه ۵۲ سوره هود نیز از زبان حضرت نوح آمده است: «یا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا إلیه یرسل السماء علیكم مدرارا و یزدكم قوة إلی قوتكم». این آیات نشان میدهد استغفار موجب افزایش قدرت میشود.
۳. اتحاد و اجتماع و پرهیز از تفرقه: آیه ۱۰۳ آلعمران میفرماید: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا». اتحاد موجب قدرت است و تفرقه موجب شکست. در سوره انفال نیز آمده: «و أطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحكم». مراد از «ریحكم» همان قدرت و شوکت مسلمانان است.
۴. مشورت: مشورت از عوامل اقتدار است. قرآن در داستان بلقیس (سوره نمل آیه ۳۲) میگوید او با بزرگان قومش مشورت کرد؛ همچنین پیامبر اسلام نیز در همه جنگها مشورت میکرد.
۵. صبر و استقامت: در همین آیه ۶۵ انفال بر صبر و مقاومت تأکید شده است. قرآن وعده داده اگر صبر و تقوا داشته باشید، خداوند با فرشتگان یاریتان میکند. این وعده مختص زمان پیامبر نیست؛ امروز هم امت اسلامی اگر این عوامل را فراهم کنند، ضعفشان به قدرت تبدیل میشود.
۶. اتحاد و پیمانهای سیاسی: همپیمانی با قدرتهای دیگر در چارچوب اهداف اسلامی موجب تقویت میشود. پیامبران الهی نیز چنین راهبردی را توصیه کردهاند.
۷. استفاده از ابزار مادی و نظامی: قرآن در سوره حدید میفرماید: «و أنزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس». آهن و ابزار جنگی نماد قدرت مادیاند و استفاده از آنها از عوامل پیروزی است. در سوره انفال نیز به آمادگی جنگی و ابزار اشاره شده است.
با گردآوری این عوامل، ضعف به قدرت تبدیل میشود و جبهه اسلام پیروز خواهد شد. حتی در آیات مکی نیز این بشارت داده شده که ضعف مسلمانان در برابر مشرکان قریش به قدرت و پیروزی تبدیل خواهد شد، چنانکه در سوره قمر آیات ۴۳ تا ۴۵ آمده است.
بنابراین، با توجه به این عوامل هشتگانه، از جمله صبر و استقامت که در آیه ۶۵ انفال ذکر شده، خداوند به پیامبر میفرماید: «حرّض المؤمنین علی القتال…»؛ یعنی مسلمانان را به جهاد تشویق کن. اگرچه آیه به ظاهر اخباری است، ولی اخبار آن در مقام انشاست. از این آیه به خوبی استفاده میشود که تولید قدرت و تبدیل ضعف به قدرت واجب است؛ نه تنها در حوزه نظامی، بلکه در همه عرصهها.