
بررسی معنای لغوی غناء در آرای شیخ انصاری و آیت الله خامنه ای
1404-07-08
در حالیکه شیخ انصاری بر وظیفه لغوی در بیان مفهوم معین عرفی تأکید میکند، رهبر انقلاب مأموریت اصلی لغوی را تبیین معنای لغوی عام میدانند.

آیت الله عبدالکریم فرحانی در ادامه چهارمین جلسه از درس خارج «فقه الغناء» در تاریخ ۲۳ خردادماه سال ۱۴۰۰ برگزار شد بیان داشت:
بحث ما در ارتباط با فرمایشات حضرت آقا در نقد بیان شیخ اعظم است. بیان شد که جناب شیخ در «مکاسب» عبارتی دارند که حضرت آقا آن عبارت را مورد نقد قرار دادهاند. عبارت شیخ چنین است: برخی از لغویین، «غنا» را به صورت عام معنا کردهاند؛ مانند اینکه غنا صوت است یا غنا مدّ الصوت است، یا تحسین الصوت و ترقیق الصوت است. اشکال شیخ به این مفاهیم آن است که اینها قطعاً حرام نیستند، و به این عمومیت، عنوان غنا بر آنها صدق نمیکند.
در مقابل، حضرت آقا و گروهی دیگر از فقها اصرار دارند که این موارد، اگرچه قطعاً حرام نیستند، اما غنا محسوب میشوند. این مقدار تقریباً بیان مدعاست و لازم است تکلیف این مسئله از حیث دلیل مشخص گردد.
عبارت اخیر شیخ که مورد نقد حضرت آقا قرار گرفته، محل بحث ماست. پرسش این است که آیا مأموریت لغوی، بیان یک مفهوم معین عرفی است یا مأموریت لغوی، تبیین حقیقت معنای لغوی یک عنوان است؟
اگر گفته شود که حقیقت عرفی، معنای معینی است که در حال حاضر عرف با آن سروکار دارد و لغوی آن را بیان کرده است، در این صورت نقد شیخ وارد خواهد بود. زیرا شیخ میخواهد بفرماید که مفهوم عرفی غنا چیزی غیر از آن چیزی است که لغویین گفتهاند. وظیفه لغویین این بوده که مفهوم عرفی را بیان کنند، در حالیکه آنها معنایی ارائه دادهاند که خلاف مفهوم عرفی غناست.
اکنون باید بررسی شود که آیا غنا به معنای عام، اگر حرام نباشد، همچنان غنا محسوب میشود یا خیر. این پرسش بازمیگردد به مأموریت لغوی و اینکه وظیفه او چیست؛ دعوا دقیقاً در همینجا قرار دارد.
حضرت آقا در مقام نقد فرمایش شیخ میفرمایند: خیر، ما این برداشت شما را از مأموریت لغوی نمیپذیریم. لغوی وظیفه دارد لغت را معنا کند، یعنی معنای حقیقی و لغوی لفظ را بیان نماید، نه اینکه به حصه خارجی این معنا اشاره کند. اگر مأموریت لغوی همان بیان لغت باشد، آنگاه ما باید به لغوی اعتماد کنیم و بپذیریم که آنچه گفته، صحیح است و معنای لغوی همان معنای عام است. در این صورت، حصه خارجی که معنای خاص عرفی است، با عنوان «غنای عرفی» شناخته میشود.
حضرت آقا در ادامه جملهای دارند و میفرمایند: «بله، اگر معنای محل بحث ما تحدید و تعیین حدودش ابهام داشته باشد، آنگاه لغوی باید به بیان آن بپردازد.» از اینجا روشن میشود که جناب شیخ، مأموریت لغوی را به گونهای متفاوت میبیند؛ نه اینکه اصل معنای عام لغت را نپذیرد، بلکه بر این باور است که لغوی باید حدود و ممیزات را روشن کند.
در واقع دعوا به یک مرحله عقبتر بازمیگردد. شیخ بر این باور است که مفهوم غنا از مفاهیمی است که تحدید حدود عرفی آن دشوار است، بنابراین لغوی باید این کار را انجام دهد. از نظر شیخ، چون لغویین این کار را نکرده و تنها به بیان معنای عام اکتفا کردهاند، کار آنها اشتباه بوده است.
حضرت آقا در نقد فرمایش شیخ میفرمایند: «از اینجا روشن میشود که نظر شیخ اعظم در این باره جای تأمل دارد.» مقصود از اینجا این است که ما نشان دادیم لغویین مفهوم عام غنا را تعریف کردهاند و این کار صحیح است، لذا شیخ نباید به آنها اشکال بگیرد. ایشان اضافه میکنند: شیخ پس از نقل تعریف *مصباح المنیر* که غنا را «صوت» میداند، و تعاریف دیگری مانند «غنا کشیدن صوت» یا «نیکو و نازک کردن صوت» و یا «بلند کردن و پی در پی کردن صوت»، میگوید: معلوم است که این مفاهیم حرام نیستند و غنا بر آنها صدق نمیکند، زیرا همه اینها اشاره به یک مفهوم معین عرفی دارند.
حضرت آقا در پاسخ میفرمایند: «وجه تأمل آن است که اگرچه علم به عدم حرمت این مفاهیم قطعی است ـ بله، مسلماً غنا به مفهوم عام حرام نیست، زیرا در اذان، اقامه و مداحی اهلبیت وجود دارد ـ اما ادعای عدم صدق غنا بر آنها پذیرفتنی نیست؛ زیرا شأن لغوی تنها بیان معنای لغت است نه اشاره به مفهوم معین خارجی.» اگر این تعبیر «عرفی» در کلام شیخ میآمد، عبارت او دقیقتر میشد. سپس آقا میفرمایند: «بله، مگر در مواردی که بیان دقیق معنا با خصوصیات متمایزکننده دشوار باشد که موضوع بحث ما از این قبیل نیست.» این نقطه دقیقاً محل نزاع است.
به عبارت دیگر، آقا میفرمایند: من هم قبول دارم که اگر بیان دقیق معنا با ممیزاتش محل اختلاف باشد، در آن صورت لغوی باید حصه عرفی با ذکر ممیزات را بیان کند. حال پرسش این است: آیا غنا جزو این مفاهیم است یا خیر؟ آقا میفرمایند خیر، در حالیکه شیخ میگوید بله.
بنابراین، هر دو پذیرفتهاند که اگر معنا نیازمند ممیزات عرفی باشد، لغوی باید آن را بیان کند. اختلاف در این است که آیا غنا از چنین مفاهیمی است یا خیر. حضرت آقا میفرمایند غنا از موارد مبهم نیست و لغوی باید معنای لغوی آن را بیان کند. اما شیخ میگوید غنا از موارد مبهم است و لغوی باید حصه معین عرفی را بیان کند.
آقا تأکید میکنند: «زیرا معلوم است که شأن لغوی تنها بیان معنای لغت است نه اشاره به مفهوم معین خارجی، مگر در مواردی که بیان دقیق معنا با خصوصیات متمایزکننده دشوار باشد که موضوع بحث ما یعنی غنا از آن موارد نیست.» اینجا نزاع آشکار میشود. شیخ در واقع از مشهور دفاع میکند و مشهور گفتهاند غنا ابهام دارد. در این صورت، قیودی که برای تبیین مفهوم مبهم ذکر میشوند، باید متمایزکننده و روشنکننده باشند. شیخ در همین فضا به لغویین انتقاد میکند که چرا مفهوم عام را به کار بردهاند. به نظر او، مفهوم عام محل نزاع نیست، زیرا ابهامی در مفهوم عام وجود ندارد.
به همین دلیل، حضرت آقا میفرمایند: «بنابراین آنچه لغتشناسان گفتهاند، ناگزیر معنای حقیقی غناست. معنای حقیقی غنا را باید از لغت گرفت، مگر در مواردی که مفهوم ابهام داشته باشد و لغوی باید آن را تبیین کند.» بر این اساس، کار لغوی درست بوده است. معنای حقیقی غنا در زبان عرب همان معنای عام است، اما معنای عرفی آن خاصتر است. در نتیجه هر دو معنا صحیحاند و نمیتوان به لغوی ایراد گرفت که چرا معنای عام ارائه کرده است، زیرا در معنای محل بحث ما، یعنی غنا، ابهامی وجود ندارد که نیازمند ذکر قید متمایز باشد.
حضرت آقا در تعبیر دیگری میفرمایند: «آنچه در عرف به آن غنا گفته میشود، و غنای عرفی و غیر آن را شامل میشود، همگی داخل در معنای لغوی غنا هستند.» معنای عرفی غنا خاص است. آقا توضیح میدهند: یعنی همان آواز که در ادامه، حدود آن تبیین خواهد شد. معنای عام غنا عبارت است از مدّ الصوت، ترقیق الصوت، تحسین الصوت، ترجیع الصوت و تطریب الصوت.
اگر دوباره به عبارت شیخ توجه کنیم و آن را با نقد آقا بسنجیم، روشن میشود که هر دو فقیه بزرگوار، محور نقد و اثباتشان یکی است؛ یعنی هر یک در همان چارچوب سخن میگویند و مصادره به مطلوب صورت نگرفته است.
شیخ میفرماید: «و كلّ هذه المفاهيم مما يعلم عدم حرمتها و عدم صدق الغناء عليها، فكلها إشارة إلى المفهوم المعين عرفاً.» به بیان دیگر، شیخ میگوید لغویین مأمورند که مفهوم معین عرفی را بیان کنند، اما این کار را نکردهاند. آقا در پاسخ میفرمایند: لازم نبوده مفهوم معین عرفی (که آواز است) بیان شود، زیرا وظیفه لغوی بیان معنای لغوی است. لغوی کجا باید معنای عرفی را بیان کند؟ وقتی که ابهام وجود داشته باشد. در حالیکه ما نحن فیه از این موارد نیست.
از همینرو، شیخ ادامه میدهد: «و الأحسن من الكل ما تقدم من الصحاح، و يقرب منه المحكي عن المشهور بين الفقهاء من أنّه مدّ الصوت المشتمل على الترجيع المطرب.» به نظر شیخ، این بخش از لغویها درست سخن گفتهاند، نه کسانی که به معنای عام اکتفا کردهاند. زیرا آنها قید «اطراب» را اضافه کردهاند تا مفهوم خاص مشخص شود. به باور شیخ، این سخن درست است، چون اشاره به حصه خاص عرفی دارد؛ یعنی آواز.
اکنون دعوا این است که آیا آنچه برخی لغویین به صورت معنای عام بیان کردهاند، با مأموریت لغوی سازگار است یا خیر. شیخ میگوید خیر، آقا میگوید بله. آقا استدلال میکنند چون در معنای خاص ابهامی وجود ندارد، لغوی باید معنای لغوی را بیان کند. اما شیخ میگوید چون غنا ابهام دارد، لغوی باید معنای خاص عرفی را بیان کند.
شیخ اشکال خود را اینگونه مطرح میکند: «مع أنّ الظاهر أنْ ليس الغناء إلّا هو و إن اختلفت فيه عبارات الفقهاء و اللغويين: فعن المصباح: أنّ الغناء الصوت. و عن آخر: أنّه مدّ الصوت، و عن النهاية عن الشافعي: أنّه تحسين الصوت و ترقيقه. و عنها أيضاً: أنّ كل من رفع صوتاً و والاه فصوته عند العرب غناء.» شیخ میگوید اینها حرف زدهاند، اما باید دید آیا این سخن درست است یا نه. به باور او، این سخن درست نیست و نمیتوان آن را مبنای معنای عام قرار داد.
بنابراین، شیخ در عین اینکه معنای عام را ذکر میکند، اما آن را به معنای لغوی عام اختیار نمیکند، زیرا به آن نقد دارد. نقد او این است که این مفاهیم غنا نیستند. چرا؟ زیرا غنا باید غنای عرفی باشد. غنای عرفی همان حصه معین عرفی است که باید بیان شود، و اینها چنین نکردهاند.
آقا این سخن شیخ را نمیپذیرند و میفرمایند: «مگر در مواردی که بیان دقیق معنا با خصوصیات متمایزکننده دشوار باشد، که موضوع بحث ما از این موارد نیست.» اگر آقا بتواند این نکته را اثبات کند، نزاع پایان مییابد. یعنی اگر ثابت شود که غنا از مفاهیم مبهم نیست، وظیفه لغوی فقط بیان معنای لغوی خواهد بود.
حضرت آقا سپس ادامه میدهند که: «علم به عدم حرمت این مفاهیم، مانند نیکو و نازک کردن صوت، دلیلش روایاتی است.» و سپس روایات را نقل میکنند. ایشان میفرمایند: این مفاهیم عام ارتباطی به ادله ندارند. زیرا موضوع ادله، آواز است. در اینجا بحث میشود که آیا «اطراب» قید آواز است یا «لهو» قید آواز است یا «موسیقی» قید آواز است، اما در هر حال، موضوع ادله آواز است، نه معنای عام لغوی.
حاصل سخن این است که: «غنا با اوصافی که اهل لغت تعریف کردهاند، دقیقاً منطبق بر غنای معروف در میان مردم، یعنی غنایی که در عرفهای مختلف با نامهای گوناگون شناخته شده، نیست.» پرسش این است: آیا این اختلاف، نقدی به لغوی است؟ حضرت آقا میفرمایند خیر، اشکالی متوجه لغوی نیست. چرا که شیخ نقد کرده به این دلیل که معتقد بوده غنا مبهم است و لغوی باید آن را روشن میکرد. آقا میگوید این نقد وارد نیست، چون غنا مبهم نیست و تفاوت آن با غنای عرفی روشن است.
اکنون نوبت بررسی روایات و ادله حرمت است. در ادله، غنای خاص آمده است. پرسش این است که آیا مطلق غنای خاص آمده یا غنای خاص با قید؟ حضرت آقا میفرمایند نظر من این است که غنای خاص با قید آمده است، نه عام. عام قطعاً خارج است و بیرون بودن آن ارتباطی به ادله حرمت ندارد.
مقصود روایاتی است که به ظاهر حرمت غنا را به صورت مطلق (مطابق برداشت مشهور) بیان کردهاند یا با قیودی (مطابق برداشت درستتر). حضرت آقا میفرمایند قیود مذکور قید موضوع غنای خاصاند، و ادله حرمت نیز ناظر به همین غنای عرفی است، چه مطلقاً و چه مقیداً؛ نه غنای عام لغوی. مشهور بر این باورند که غنای عام لغوی وجود ندارد و لغوی حق نداشته معنای عام جعل کند، بلکه وظیفه او تبیین حصه خاص بوده است. شیخ نیز همین را بیان میکند.
از این رو، حضرت آقا نتیجه میگیرند: «پس تعاریفی از غنا مانند کشیدن صدا و ترجیع آن که میان اهل لغت رایج است، آن غنایی نیست که در روایات باب، از حکم آن سؤال شده و مورد تحریم واقع گردیده است.»
روش امام رضوانالله تعالی علیه نیز چنین است که نخست این فصل را مطرح میکنند تا هنگامی که به روایت مراجعه میکنیم، روشن باشد که در روایت باید با نظر عرف عمل کنیم.