
جهاد دفاع در منطق اسلامی تا ریشهکنی فتنه ادامه دارد/ جایگزینی سلاح نقطهزن بهجای کشتار جمعی در نظام اسلامی
1404-04-22
دفاع نه تنها به معنای دفع حمله، بلکه به معنای ریشهکنی تهدید است. در چارچوب فقه اسلامی، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی، ممنوع و خلاف کرامت انسانی شمرده میشود. همچنین در تزاحم میان قوانین اسلام و قوانین بین المللی، قوانین اسلام تقدم خواهند داشت و سلطه کفار به صورت دائمی پذیرفته نیست اما با این حال ممکن است در مواقعی و برای کوتاه مدت قوانین بین الملل مقدم شوند

به نقل از خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، حجتالاسلام و المسلمین سیدسجاد ایزدهی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در گفتوگویی با پایگاه خبری تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به واکاوی فقهی، حقوقی و راهبردی مسئله دفاع در برابر تجاوز صهیونیستی، مفهوم دفاع پیشدستانه، نسبت دولتهای اسلامی با هویت دارالسلام، حرمت سلاحهای کشتار جمعی و رویکرد نظام اسلامی در مواجهه با قوانین بینالمللی پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود:
نکته مهم این است که بازداشتن آیا به معنای دفع هجوم است؟ یا اینکه دفاع معنای اعمیست که آن معنای اعم هم شامل دفع کردن حمله میشود و هم از بین بردن احتمال حمله مجدد؛ به عبارت دیگر تا وقتی ریشه و انگیزه فتنه وجود دارد و بر اساس آن حمله میشود، دفاع ادامه خواهد داشت.
تفاوت حمله پیشگیرانه و دفاع پیشدستانه
گام اول در دفاع این است که حمله موجود دفع بشود و عملا بستر تهاجمی که اتفاق افتاده از بین برود؛ اما نکته مهمتر این است که در مواردی صورت مسئله همچنان وجود دارد و اگر امروز از مرز رانده میشود فردا مجدد بر میگردد. دفاع مقتضی از بین بردن آن حمله و از بین بردن مقتضی حمله است.
آیا می توانیم به دشمنی انگیزهای ندارد، اما سلاح جمع میکند حمله پیشگیرانه کنیم؟ طبیعتاً چنین چیزی مطلوب نیست و اگر مطلوب بود، حضرت امیر باید بر اساس آن پیشبینی این ملجم را بین میبرد! زیرا پیشبینی این است که فردا حضرت امیر را به شهادت برساند؛ اما فرق است بین حمله پیشگیرانه و حمله پیشدستانه!
بحث دفاع پیش دستانه بدین معنا است که اگر دشمنی انگیزه، امکانات و قصد دارد انجام آن را دارد حالا یا الان انجام داده یا دو روز دیگر بر اساس منطق خود میخواهد انجام دهد، طبیعتاً باید از مرزها دفاع کرد؛ حتی قبل از حمله دشمن. در فرض دشمنی فعلی؛ اما اگر دشمن، دشمنی خود را به فعلیت نرساند ، طبیعتاً دفاعی صورت نمیگیرد، چون هجومی صورت نگرفته است؛ در مظان هجوم هم نیست. مسئله عمده این است که این دشمن دیگر امکان به فعلیت رساندن آن عداوت و دشمنی خودش رو نداشته باشد.
وظیفه کشورهای اسلامی در قبال غصب سرزمینهای دارالسلام
در خصوص این که آیا رژیم صهیونسیتی غاصب به سرزمینی از دارالسلام است و غصب کرده است؟ آیا میتوان نسبت به رژیم صهیونسیتی به عنوان غاصب سرزمینهای دارالسلام رفت و حمله کرد؟ همه ساکنان دارالسلام باید علیه کسی که به حاکمیت ارضی آنها تعرض کرده مقابله کنند. اگر دارالسلام یک هویت مستقل داشته باشد، کشورهای اسلامی به عنوان بخشهای دارالسلام، موظفاند که این رفع غصب را انجام دهند. اما نکته مهم این است که امروزه که هر کشوری حیثیت مستقلی پیدا کرده و خود را ذیل دارالسلام نمیبیند، آیا ما باید دشمن را بر این اساس مورد هجوم قرار بدیم؟ یا اولا و بذات باید بیایم و دارالسلام را به معنای دارالسلام فرهنگی، دارالسلام سیاسی، دارالسلام حکومتی ایجاد کنیم و در قالب پیمانها، قراردادها این کار را انجام بدیم.
البته این نکته مهم این است ما در مقابل مظلومین و مستضعفین و کسایی که غصب شده اند، موظفیم که حمایت کنیم و نسبت به ظالم مخالفت کنیم. تعبیر حضرت امیر که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید: « کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً.» پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. (نهج البلاغه ـ بخشی از نامه ۴۷) ولو اینکه در محدوده دارالسلام هم نباشد. البته بر اساس ظرفیتها و امکانات و بر اساس آنچیزی که عرف امروز جامعه بین الملل راه میدهد و میشود این فعالیت را انجام داد.
حرمت مطلق استفاده از سلاح هستهای از منظر فقه اسلامی و رهبر انقلاب
در خصوص ساخت و بکارگیری بمب هستهای طبعا چند فرض وجود دارد؛ ساخت، استفاده، خرید و فروش و نگهداری. مقام معظم رهبری بر اساس فرضی که سلاح هستهای سلاح کشتار جمعی و غیر متعارف است و استفاده از این سلاح مستلزم ظلم و قتل بلاوجه نه فقط در زمان حاضر، بلکه در زمانهای بعد هم دارد، حکم به حرمت مطلق کردند.
این نکته را باید در نظر گرفت که سلاح کشتار جمعی بر اساس آن منطقی است که انسانها حرمت و کرامت ندارند. اما در نظام اسلامی که بحث کرامت انسانی و حقوق بشر، حتی حقوق محیط زیست و حقوق حیوانات مطرح است، طبعا نمیشود آنرا استفاده کرد. در نظم بین الملل هم این نکته وجود دارد که همگان اذعان دارند که استفاده از سلاح کشتار جمعی به صورت اولیه جایز نیست؛ البته برای دفع شر، برای بازدارندگی در نظم بینالملل میشود از آن استفاده کرد. لذا قدرتهای برتر جهانی هم برهمین اساس استفاده از آن را برای خودشان مجاز تلقی میکنند؛ یعنی در بحث اولیه آن بحثی نیست، در اصل ابتلای به ساکن آن بحثی نیست، فقط در بحث مقابله به مثل است.
جایگاه بازدارندگی در منطق اسلامی؛ تفاوت سلاح نقطهزن با سلاح کشتار جمعی
نکته مهم اینکه آیا میتوان در خصوص سلاح کشتار جمعی ولو به عنوان مقابله به مثل استفاده کرد؟ یعنی اگر دشمنی سلاح کشتار جمعی را علیه ما استفاده کرد، میشود با آن مقابله به مثل کرد؟ در نظام اسلامی و دکترین انقلاب اسلامی به جای سلاح همهکش، سلاح نقطه زن و دشمنکش قرار دارد که به طبع هم هزینههایش کمتر است و هم تبعات ظلم و ستم وجور ندارد و هم میتواند بازدارندگی را متناسب با خود داشته باشد.
ممکن است گفته بشود که از سلاح کشار جمعی استفاده نمی شود و فقط برای بازدارندگی ساخته می شود. اما باید این نکته را در نظر گرفت که وقتی یک نظامی سلاح داشته باشد و دشمن بداند که امکان استفاده ندارد و آنرا استفاده نخواهد کرد، طبیعتاً بازدارندگی هم نخواهد داشت. در این صورت فرقی با یک تفنگ بدون فشنگ ندارد و کاراییاش را نخواهد داشت.
البته یک نکته مهم در نظم بین الملل و در فضای عمومی، دانش تهیه سلاح هستهای است که ممنوع نیست؛ چون دانش، تبعات سلاح هستهای را ندارد. ضمن اینکه بسیاری از موارد دیگر را میشود از آن استفاده کرد، جدای از بمب هستهای موارد مطلوب هم هست. در عین حال این علم میتواند بازدارنده باشد و برای دشمن این توهم را ایجاد کند که ممکن است اینها با وجود این دانش، بخواهند یا بتوانند یا امکان دارد که استفاده کنند.
میشود در فضای عمومی هم این را یک قدری توسعه داد که این امکان وجود دارد؛ به اعتبارهای مختلفی که در سیاستها ممکن است اتفاق بیفتد، ممکن است مثلاً در تغییر حکم اولی وجود داشته باشد؛ این هول و هراس و نگرانی را ایجاد کرد نه با ساخت بلکه با امکان ساخت به واسطه داشتن علم و مقدمات آن.
ضمن اینکه این امکان تبعات ساخت سلاح هستهای را ندارد، هزینههای ساخت و نگهداری آنرا ندارد و تبعات حقوق بینالمللی را ندارد و در عین حال، فواید بسیار زیادی برای ما مترتب میشود که آن در عرصه علم و فناوری مثل بهداشت، کشاورزی، پزشکی و انرژی میشود از آن استفاده کرد و درعین حال بازدارندگی میتواند داشته باشد.
نسبت قوانین بینالمللی با نظام اسلامی
در خصوص انجام افعال در نظام اسلامی در فرض تزاحم یا تعارض با قوانین بینالمللی باید گفت که اولا نظام اسلامی به قدری از ویژگیهای اخلاقی و انسانی و فطری برخوردار است که اگر ما بخواهیم به قوانین اسلام عمل کنیم، طبیعتاً نوبت به آنها نمیرسد؛ زیرا حقوق بشر و محیط زیست و جوامع را تضمین میکند.
اما اگر یک وقتی این تعارض واقع شد که ما باید رفتاری انجام بدیم که ممکن است با قوانین بینالمللی ناقض باشد؛ اولا ما در قوانین اساسیمان اینگونه نیست که قوانین بین المللی حاکم بر قوانین داخلی ما باشند. ثانیا اسلام قانونی که ذات آن بر سبیل دائم و مستقر سلطه بینالمللی باشد را نمیپذیرد؛ اما ممکن است در کوتاه مدت بپذیرد؛ چنانچه پیامبر(ص) در صلح حدیبیه مواردی را پذیرفتند که به صورت ظاهر با آن سبیل منافات داشت و یا با آن اصل اولی منافات داشت؛ اما پیامبر در کوتاه مدت پذیرفتند و در نهایت برای برون رفت از آن سلطه تلاش کردند؛ لذا اصل بر قوانین اسلامیست؛ اصل بر قوانین داخلیست و تمکین و التزام نسبت به قوانین بینالمللی صورت استثنا دارد و تابع شرایط وآن الزامات خاص خودش است.
طبعا در این حوزه فرقی بین حوزهی شرایط جنگ و غیرجنگی ندارد. اصل بر سیاست داخلی است؛ اصل بر حوزه شرعی و ملی است و در حوزه بین الملل تابع استثنا و تابع یک مصلحت پیشینی است.