مقاومت، ایمان و اتحاد عوامل قرآنی اقتدار/ وجوب تولید قدرت برای غلبه بر دشمن

1404-07-05

جایی که قرآن مسلمانان را به وجوب تولید قدرت، صبر، اتحاد و توکل فرا می‌خواند و تأکید می‌کند ضعف امت اسلامی باید به اقتدار مادی و معنوی تبدیل شود

آیت الله عباس کعبی در جلسه سوم درس «فقه روابط بین الملل و سیاست خارجی» با موضوع «وجوب تبدیل ضعف به قدرت» که به عنوان نخستین عنصر نظریه جهاد تمدنی در روابط بین‌الملل، در تاریخ 19  آبان 1400 برگزار شد، بیان داشت؛


موضوع بحث ما فقه، روابط بین‌الملل و سیاست خارجی است؛ تبیین مولفه‌ها و عناصر ده‌گانه نظریه «جهاد مدنی» در مواجهه با نظریه‌های ایده‌آل و رئال در روابط بین‌الملل — و نخستین عنصر: وجوب تبدیل ضعف به قدرت. گفته شد این واجب بر فرد و بر جامعه است، چه در قالب تشکیلات و مؤسسات دولتی یا غیردولتی و چه در سطح بین‌محلی: مسلمانان باید ضعف خود را به قدرت تبدیل کنند.


در دو جلسه گذشته آیه‌هایی درباره «قوّت» از سوره انفال را بررسی کردیم. در این جلسه آیه ۶۵ (و مرتبط با ۶۶) سوره انفال را مورد بحث قرار خواهیم دادیم. خداوند خطاب به پیامبر می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ أُذِنتَ لِلْمُومِنِینَ» و آیات بعدی که بیانگر توصیه به تولید قدرت و پایداری‌اند. از لسان اخبار و انشاء آیه فهمیده می‌شود که تولید قدرت واجب است. آیه تأکید می‌کند که تساوی قوا شرط جهاد نیست؛ حتی اگر نیروهای مسلمانان یک‌دهم کفار باشند، جهاد بر آن‌ها واجب است و باید برای غلبه بر دشمن قدرت تولید کنند. اگر در مرتبه‌ای ضعف داشتند و قدرت تولید نکردند، در مرتبه بعد حکم تخفیف داده می‌شود: یک نفر در مقابل دو نفر می‌تواند مقاومت کند؛ فقها نیز بر اساس این آیات در باب جهاد فتوا داده‌اند.


در جلد بیست‌ویکم «جواهر» و به تبع آن، گفته شده یکی از شرایط جهاد ابتدایی این است که تعداد مسلمان‌ها حداقل نصف توان کفار باشد؛ در آن صورت جهاد واجب می‌شود. اما تفسیر آیه نشان می‌دهد هر مسلمانی مکلف است به تولید قدرت بپردازد؛ و اگر ضعف هست، می‌تواند با صبر و مقاومت و تقویت ایمان، ظرفیت خود را افزایش دهد تا حتی تا ده برابر دشمن شود. آیه در ظاهر درباره «قوّت بدنی» و «ضعف کمی» سخن می‌گوید، اما می‌توان آن‌را به ملاک‌های صبر و مقاومت و غایتِ غلبه تفسیر کرد؛ یعنی «قدرت» اعم از کمّی و کیفی است.


لفظ آیه — «أَیْنَمَا کُنْتُمْ» و مثال‌های «۲۰ نفر با استقامت»، «۲۰۰ نفر» و «۱۰۰ در برابر ۱۰۰۰» — نشان از یک تشویق و انشاء وجوب تولید قدرت دارد. همچنین، تعبیرات «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» و اشاره به «قوم‌الله» دلالت بر این دارد که قدرت حقیقی مسلمانان پیوندی با ایمان و توکل به خدا دارد؛ یعنی قوّتِ ایمانی و معنوی در غلبه نقش تعیین‌کننده دارد.


آیه همچنین خطاب به حالتی است که مسلمانان دچار ضعف شده‌اند؛ در این وضعیت شارع مقدس برای مدتی تخفیف قائل شده است. اما این تخفیف معنایش حذف تکلیف نیست؛ بلکه میزان تکلیف تغییر کرده است: اگر قبلاً لازمه این بود که یک نفر در برابر ده نفر بایستد، در وضع ضعف ممکن است همان فرد فقط بتواند در برابر دو نفر مقاومت کند. لحن آیه در بعضی جاها مذمت‌آمیز است (سرزنش برای عدم تولید قدرت و کوتاهی در صبر و مقاومت).
عدّه‌ای گفته‌اند ظواهر آیه ۶۵ و ۶۶ ناسخ یکدیگرند یا یکی مستحب و دیگری واجب است؛ اما تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که این دو آیه ناسخ نیستند؛ بلکه هر کدام مصداقِ شرایط متفاوت‌اند: در گروهی که عِدّه و ایمان و آمادگی کم است، حکم دوم کاربرد دارد؛ در گروهی که ایمان قوی و آموزش‌دیده‌اند، حکم نخست متناسب است. بنابراین تخصیص مطرح است نه نسخ.


از این آیات نتیجه می‌گیریم که موازنه قدرت تنها از منظر ابزار نظامی یا تعداد جمعیت نیست؛ بلکه قوای کیفی — یعنی روحی، ایمانی و توان عزم و مدیریت ابزار — نیز تعیین‌کننده است. تاریخ غزوات و برخوردهای نظامی صدر اسلام این نکته را نشان می‌دهد: در بسیاری از جنگ‌ها، موازنه ظاهری به نفع دشمن بوده اما مسلمانان با ایمان و استقامت پیروز شده‌اند (مثلاً بدر، احد، یرموک و نمونه‌های بعدی).


این معنا در تجارب معاصر نیز مصداق دارد: ابزار جنگیِ بیشتر لزوماً دلیل پیروزی نیست؛ بلکه کیفیت بهره‌گیری و انگیزه‌ها و استقامت می‌تواند موازنه حقیقی را تغییر دهد. تعبیرات قرآنی و روایی بارها به این نکته اشاره کرده‌اند: استقامتِ اندکِ گروهی مؤمن می‌تواند بر گروهی عظیم غلبه کند اگر توکل و ایمان فراهم باشد.
در پایان: برداشت ما این است که آیات مورد بحث وجوبِ تولید قدرت و حفظ صبر و پایداری را تبیین می‌کنند؛ مسلمانان نباید روحیه خودباختگی داشته باشند؛ بلکه باید بر پایه ایمان، توکل و آماده‌سازیِ جسمی و روحی، ضعف را به قدرت تبدیل کنند؛ و کوتاهی در این تکلیف، از مصادیق تقصیر و خطا شمرده می‌شود. در کتاب «کنز الألوان» مرحوم فاضلِ مقداد (جلد اول، ص. ۳۵۸) بحثی درباره آیات مورد نظر آمده است که اهداف و نکات مهمی را بیان می‌کند؛ ما اشاره‌ای به این نکات خواهیم داشت.


نکته اوّل: آیه مخاطبِ پیامبر است که مومنان را به جهاد و قتال تشویق کند و به آن‌ها وعده پیروزی می‌دهد، حتی اگر دشمنان بسیار فراوان باشند؛ به گونه‌ای که یک نفر در برابر ده نفر نیز مقاومت کند. هرچند اندک اختلاف لفظی در پیوند با «اخباری» یا «انشائی» بودن جمله وجود دارد، اما مؤکد این است که آیه در آغازِ اسلام حکم و تکلیف داشته است. برخی مفسّران درباره موضوعِ «نسخ» سخن گفته‌اند؛ اما ما قبلاً این نظرِ نسخ را نپذیرفتیم.


درباره شأن‌نزول: نقل شده برخوردهایی مانند نبردهای حمزه یا برخی مقابله‌ها رخ داد که باعث شد شارع در مرتبه‌ای برای امتِ ضعیف تخفیف قائل شود؛ جمله «الآن خَفَّ اللَّهُ عَلیکُمْ» دلالت بر آن دارد که در وضع ضعف، تکلیف تا حدی سبک‌تر شده است. برخی فقها نیز از آیات استدلال کرده‌اند که یکی از شرایط جهاد ابتدایی «نسبت تعداد» است (مثلاً نصف تعداد دشمن)؛ اما توضیحات و تفسیرها نکات تکمیلی دیگری نیز دارند.


نکته دوم: هدفِ مسلمانان «غلبه الهی» و پیروزیِ معطوف به خداست؛ مقصود صرفاً مقاصد مادی نیست. وقتی در آیات از «وَجْدِ فِیکُمُ الضَّعْفِ» سخن می‌رود، غالباً مراد ضعفِ مادی یا ضعفِ روحی است — نه بالضروره ضعف بصیرتی صرف — که توان مقاومت را کاهش می‌دهد. بنابراین مدلول آیه وجوبِ جهد و تقویت جمعی را تأیید می‌کند؛ به عبارت دیگر، حتی اگر دشمن دو برابر یا بیشتر شود، تکلیفِ اصلی تولیدِ قدرت همچنان باقی است، هرچند سطحِ اجرای تکلیف ممکن است متناسب با شدت ضعف تغییر کند.


با توجه به این آیات، مؤلف بحث را به عوامل و مقدماتی معطوف می‌داند که زمینه‌سازِ تبدیلِ ضعف به قدرت‌اند. این عوامل قرآنی ـ نقلی را می‌توان چنین برشمرد و توضیح داد:


۱. اعتصام بالله: چنگ زدن به قدرت و وعده الهی — فراتر از مجردِ توکل — که در آیات متعدد (مثلاً سوره نساء، حج) به آن تصریح شده است؛ اعتصام بالله عامل بنیادیِ افزایشِ قوتِ معنوی و قوّتِ عمومی است.
۲. استغفار و توبه: قرآن (به‌ویژه آیات مربوط به نوح و هود) رابطه روشنی بین استغفار/توبه و نزول رحمت، باران و افزایش قوت به‌عنوان علل مادی و معنوی دارد؛ بنابراین استغفار جمعی و فردی عامل افزایش ظرفیت و قوت است.
۳. وحدت و اجتناب از تفرقه: آیات انفال و سوره‌های دیگر تأکید می‌کنند که تفرقه باعث نقصانِ قوت می‌شود و اتحاد موجب افزایشِ اقتدار است؛ مثال‌های تاریخی مانند شکست در احد ناشی از ضعفِ وحدت نیز ذکر شده‌اند.
۴. مشورت (شورى): مشورتِ پیامبر در جنگ‌ها و نمونه‌های قرآنی (مانند مشورت ملکه سباء) نشان می‌دهد که تصمیم‌گیری جمعی و خردجمعی به افزایش ظرفیتِ عملیاتی و اقتدار کمک می‌کند.
۵. صبر و استقامت: صبر و ثباتِ قدم در میدان مبارزه ـ هم جسمی و هم معنوی ـ از ارکانِ اصلیِ پیروزی‌اند و آیاتِ وعده نصرت و همراهی فرشتگان بر همین پایه استوارند.
۶. ائتلاف‌ها و هم‌پیمانی‌ها: تشکیلِ پیمان‌ها و گسترشِ هم‌پیمانی با قدرت‌های دیگر، در چارچوب اهداف شریعت و نظام اسلامی، می‌تواند موازنه قوا را تغییر دهد.
۷. استفاده از ابزار و تجهیزِ مادی: قرآن (مثلاً سوره حدید) به «حدید» و ابزار مادی به‌عنوان عاملِ منفعت و قدرت اشاره کرده است؛ بنابراین تقویتِ تسلیحاتی و فنی نیز جزو عوامل موفقیت است.
۸. آمادگی سازمانی، تربیتی و عملیاتی: آموزش، سازماندهی، تمرینِ رزمی و استفاده هوشمندانه از منابع، همراه با تقویتِ روحی و ایمانی، افقِ پیروزی را گسترده‌تر می‌کند.
خلاصه تحلیلِ فاضلِ مقداد و جمع‌بندیِ ما این است که آیه ۶۵ (و آیات مرتبط) افزون بر تأکید بر قوتِ نظامی ظاهری، وجوبِ تولیدِ قدرت را در همه عرصه‌ها (کمی و کیفی، مادی و معنوی) القا می‌کند. آیه هم‌زمان به وجوبِ صبر و پایداری، اتکال به خدا و تلاشِ جمعی اشاره دارد؛ بنابراین تکلیفِ تولید قدرت و مبارزه با روحیه خودباختگی همچنان پایدار است. اگر مؤمنان با اعتصام بالله، استغفار، اتحاد، مشورت، صبر و تجهیزِ خود همراه شوند، ضعفشان به قدرت تبدیل خواهد شد و آن‌گاه اجرای تکلیفِ آیه انفال محقّق می‌شود.

 

دیدگاه‌ها (0)


لینک‌های مفید

ارتباط با ما